جامعه
محمود فرهادی- حق مشارکت سیاسی بدین معنا است که شهروندان حق دارند در امور سیاسی کشور خود دخالت کنند و در سرنوشت کشورشان نقش داشته باشند.که این مشارکت راه های متفاوتی مانند : شرکت در انتخابات،عضویت و همکاری با احزاب و انجمن های انتخاباتی ، راه پیمایی و تضاهرات دارد. هرچند انتخابات هم به دو شیوه مستقیم و غیر مستقیم صورت می گیرد که در آن مردم یا انتخاب کننده هستند یا انتخاب شونده در اغلب موارد مشارکت به اقداماتى که متضمن حمایت و همچنین، درخواست از نخبگان حکومت است، اطلاق مىشود. رژیمهاى اقتدارگرا معمولا براى اینکه نشان دهند اقتدارشان بر پشتیبانى مردمى متکى است از همهپرسى و تظاهرات تودهاى حمایت مىکنند. در این حالت، مشارکت به معنى مراجعه به مشروعیت عمومى است. 2ـ بعضى از مردم مشارکت را فقط عبارت از اقدامات قانونى (مشروع) شهروندان از قبیل رأى دادن، تظاهرات، دادخواهى و...، دانسته و اعمال غیر قانونى آنها را جزء مشارکت بحساب نمىآورند. اما در مقابل کسانى که طرفدار اصلاحات سیاسى بنیادى هستند (رادیکالها) اقدامات غیر قانونى شهروندان را هم، از قبیل عصیانهاى اجتماعى و دیگر اشکال رویارویى تودهاى به عنوان مصادیق خاص مشارکت در یک نظام دموکراسى مطرح مىکنند. 3ـ از آنجا که میلیونها نفر شهروند نمىتوانند مستقیما در حکومت مشارکت مؤثر داشته باشند؛ برخى، نمایندگى را به عنوان شکلى مناسب از مشارکت مطرح مىکنند. بعضى دیگر با حذف کلیه واسطههاى موجود بین شهروندان و دولت، به نفع حکومت مردمى بىواسطه و یا مشارکتى، موافقند. حامیان چنین حکومتى استدلال مىکنند که، نمایندگان به تدریج قسمتى از ساختار قدرت نخبگان تبدیل مىشوند و به همین دلیل نمایندگان، منافع منتخبین خود را رها مىکنند. در حالى که نظام نمایندگى باید نمایندگان را مجبور کند بر اساس خواست موکلین خود عمل کنند. این گونه است که ما با نظریات متعارض و مختلف در مورد نظام نمایندگى مواجه مىشویم. این نظریات متعارض را مىتوان به دو دسته تقسیم کرد:دسته اول نماینده را، کارگزار یک شهروند رأى دهنده مىدانند که هماهنگ با اراده اکثریت موکلین خود عمل مىکند. و دسته دوم نماینده منتخب را هنرپیشهاى فارغ از هر گونه قید و بند به حساب مىآورند که بر اساس اصول خود، در قانونگذارى شرکت مىکند و گاهى نیز براى جلب توجه منتخبین خود از اراده آنها تبعیت مىنماید. مشارکت به معنای همکاری، شرکت داشتن یا حضور داشتن است؛ یعنی صرفاً حضور یک فرد در اجتماعی که برای بحث و تصمیمگیری درباره مسئلهای تشکیل شده است، میتواند به عنوان مشارکت داشتن تلقی شود. اما آنچه در این نوشتار مورد توجه نگارنده می باشد عنصر اساسی در مشارکت اجتماعی و سیاسی، یعنی آگاهی و رغبت است . به طوری که برخی آن را تقبل آگاهانه انجام بخشی از امور در شکل همکاری از روی رغبت به قصد بهبود و بهسازی زندگی اجتماعی میدانند. براین اساس مشارکت ، شرکت فعالانه انسانهاست درحیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و sبطور کلی تمامی ابعاد حیات و به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن .مشارکت در این تعبیر میتواند اشکال و درجات گوناگونی نظیر : همکاری و همیاری، همبستگی، انطباق، سازگاری، پذیرش، انقیاد، شیفتگی داشته باشد . از اینرو تشویق به مشارکت و تسهیل در فرایند تحقق آن همواره مورد توجه مصلحان اجتماعی بوده است و آن را فرایندی میدانند که در طول زمان روی میدهد و همواره در حال تکوین، تکرار و تداوم است و در خلال آن، استعدادهای افراد از طریق همکنشی با دیگران متبلور شده و به “خودیابی” و در نتیجه مسئولیتپذیری نائل میآیند.