روزنامه کائنات
4

صفحه آخر

1402 پنج‌شنبه 15 تير - شماره 4396

مراسم بعد از غدیر خم

با پايان يافتن خطابه پيامبر اكرم، مردم به سوى پيامبر(صلي الله عليه و آله)و امير المؤمنين(عليه‌السلام) هجوم آوردند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مى‏ دادند و تبريك و تهنيت مى‏گفتند.
چگونگي بيعت مردان
 با پايان يافتن خطابه پيامبر اكرم، مردم به سوى پيامبر(صلي الله عليه و آله)و امير المؤمنين(عليه‌السلام) هجوم آوردند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مى‏دادند و تبريك و تهنيت مى‏گفتند.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) دستور دادند تا دو خيمه بر پا شود. در يكى خود نشستند و به امير‌المؤمنين (عليه السلام) دستور دادند تا در خيمه ديگر بنشينند. مردم دسته دسته در خيمه پيامبر (صلي الله عليه و آله) حضور مى‏يافتند و پس از بيعت و تبريك به خيمه اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) مى‏آمدند و به عنوان امام و خليفه بعد از پيامبرشان با حضرتش بيعت مى‏كردند و با لقب «امير‌المؤمنين» بر آن حضرت سلام مى‏كردند، و اين مقام والا را تبريك و تهنيت مى‏گفتند. برنامه بيعت و تهنيت تا سه روز ادامه داشت و حضرت اين مدت را در منطقه غدير اقامت داشتند.
مسئله جالب در اين بيعت آن است كه كسانى كه در غدير پيش از همه با اميرالمؤمنين بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند؛ زودتر از همه بيعت خود را شكستند و پيمان خود را زير پا گذاشتند.
در تاريخ آمده كه خليفه دوم بعد از بيعت، اين كلمات را بر زبان مى‏راند: «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابى طالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده‏اى»!!!
چگونگي بيعت زنان با اميرالمومنين
 از طرف ديگر، پيامبر (صلي الله عليه و آله) دستور دادند تا ظرف آبى آورده و پرده‏اى بر روى آن زدند. امير‌المؤمنين(عليه السلام) دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در ظرف آب، با آن حضرت بيعت كردند.
يادآورى مى‏شود كه حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در غدير حضور داشتند، و كليه همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله) نيز در آن مراسم حاضر بودند.
عمامه سحاب پيامبر
 در اين مراسم، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) عمامه خود را كه «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمؤمنين (عليه السلام) گذاشتند و انتهاى عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.
شعر غدير
 در مراسم پر شور غدير، حسان بن ثابت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) اجازه خواست تا به مناسبت اين واقعه عظيم شعرى درباره اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام) بسرايد.
حضرت فرمودند: بگو به بركت خداوند.
حسان در جاى بلندى قرار گرفت و گفت: «اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر (صلي الله عليه و آله) گوش كنيد.» سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.
جبرئيل در غدير
 اتمام حجت ديگر اين بود كه مردى زيباروى در كنار مردم مى‏گفت:
«به خدا قسم روزى مانند اين روز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را محكم نمود! براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.»
عمر نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه مى‏گفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمودند. «او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى. اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود!»
معجزه غدير
 امضاى الهى بر غدير، معجزه‏اى بود كه پس از اعلام ولايت توسط پيامبر(صلي الله عليه و آله) به وقوع پيوست. حارث فهرى نزد حضرت آمد و معترضانه پرسيد: آيا اين ولايت كه امروز اعلام كردى از جانب خدا بود؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: آرى از جانب خدا بود.
در اينجا حارث خطاب به خداوند گفت: «خدايا! اگر آنچه محمد مى‏گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست!!»
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد و از پشتش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد. با اين معجزه، بار ديگر بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه‏ گرفته و فرمان الهى است و منكرين آن مستحق عذاب‏اند.
پايان مراسم غدير
 پس از سه روز، مراسم غدير پايان پذيرفت و آن روزها به عنوان «ايام الولاية» در ذهن‌ها نقش بست. گروه‌ها و قبائل عرب، پس از وداع با پيامبر(صلي الله عليه و آله) و معرفت كامل به جانشين آن حضرت راهى شهر و ديار خود شدند و پيامبر(صلي الله عليه و آله) عازم مدينه گرديدند.
خبر واقعه غدير در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدينگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد.
اتمام حجت جهانى در غدير
 جا داشت بيش از يكصد و بيست هزار نفر حاضر در غدير، هر يك به سهم خود خطبه غدير را حفظ كنند و متن آن را در اختيار فرزندان و فاميل و دوستان خود قرار دهند.
البته فضاى جامعه مسلمين پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) - كه گفتن و نوشتن معارف و سنن پيامبر كه سال‌هاى متمادى در آن ممنوع بود ـ سبب شد كه مردم نتوانند سخنان سرنوشت‏ساز پيامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو كنند و در فكر اجراى آن در عينيت جامعه باشند. پيداست كه مطرح كردن غدير مساوى با برچيدن بساط غاصبين خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنين كارى را نمى‏دادند. اما غدير، به صورتى در سينه‏ها جاى گرفت كه عده زيادى خطابه غدير يا قسمتى از آن را حفظ كردند و براى نسل‌هاى آينده به يادگار گذاشتند، و هيچ كس را قدرت منع از انتشار چنين خبر مهمى‏نبود. لذا بين اكثريت مسلمين، هيچ حديثى به اندازه «حديث غدير» روايت كننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر رجال و درايت فوق العاده است.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) با توجه به آينده بلندمدت دين الهى تا آخرين روز دنيا و دامنه وسيع مسلمين در حد جهانى، جانشينان خود تا روز قيامت را در اين خطابه رسمى ‏به جهانيان معرفى فرمودند.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه