صفحه اول
مهران منصوری- در راستای حفظ استقلال و تامین اهداف و منافع ملی، مقام معظم رهبری سه اصل «عزت، حکمت، مصلحت» را به عنوان اصول اساسی سیاست خارجی ایران قرار دادهاند. ایشان این سه اصل را «یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بینالمللی» دانسته و همچنین تعامل ایران با جهان را در سند چشمانداز بیست سالهی کشور بر مبنای این سه اصل پیش بینی کرده اند. برخی از اصول قانون اساسی، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی را ترسیم کرده است که از آن جمله است: اصل 152: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.» اصل 153: «هر گونه قرار داد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.» اصل 154: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم میشناسد، بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملّتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.» اصل 155: «دولت جمهوری اسلامی ایران میتواند به کسانی که پناهندگی سیاسی بخواهند پناه دهد مگر این که بر طبق قوانین ایران، خائن و تبهکار شناخته شوند.» اصل 9: «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند....» اصل 11: «به حکم آیه کریمه «ان هذه امّتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امّتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است، سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.» طبق اصول مزبور، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان استفاده کرد که به قرار زیر است: 1ـ نفی سلطهجویی 2ـ نفی سلطهپذیری 3ـ حفظ استقلال همه جانبه 4ـ ممنوع بودن قراردادهایی که باعث سلطه بیگانه بر کشور میگردد. 5ـ آرمان خود دانستن سعادت انسان در کل جامعه بشری 6ـ به رسمیت شناختن استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل به عنوان حقوق همه مردم جهان 7ـ خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملل دیگر 8ـ حمایت از مبارزات حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در همه جهان 9ـ قبول پناهندگی سیاسی 10ـ تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور 11ـ دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان 12ـ عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر 13ـ روابط صلحآمیز و حسنه متقابل با دُوَل غیر محارب 14ـ احترام به قراردادها و معاهدات بین المللی 15ـ حل اختلافات بینالمللی از طریق مسالمتآمیز و پذیرش حَکَمیت بر اساس حق و عدل 16ـ تعاون و مشارکت و نقش فعال داشتن در امور بین المللی 17ـ مقابله به مثل در موارد لازم 18ـ تقدیم و ترجیح روابط با کشورهای اسلامی بر کشورهای غیراسلامی 19ـ رعایت عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی. این اصول، علاوه بر این که با آموزههای دینی ما کاملاً سازگاری دارد با مبانی و اصول عقلی نیز همخوان است. به تعبیر دیگر، ما التقای عقل و شرع را در اصول سیاست خارجی، مانند همه مسائل دیگر مشاهده میکنیم. بدین ترتیب میتوان عقل را بنیاد حقوق بین الملل اسلامی دانست؛ یعنی قواعد حقوق بینالملل اسلام، اصولی است مبتنی بر عقل و برخاسته از معادلات عقلانی بشر. البته باید به این نکته توجه داشت که اسلام به حکم این که دین خاتم است، معمولاً اصول و امّهات موضوعات را بیان میکند امّا هماهنگی و همسازی این اصول با مقتضیات زمان و مکان، وظیفه سیاست مداران و اندیشه ورزان اسلامی است. همانگونه که اصول کلی از اهمیت خاصی برخوردارند، نحوه عرضه آن در جامعه و بهرهگیری از آن در جایگاه مناسب نیز، اهمیت بالایی دارد. بسا ممکن است که یک اصل حیاتی با عرصه نادرست و بهرهگیری نابهجا، جایگاه شایسته در ذهنیت جامعه پیدا نکند و حتی ممکن است یک اصل غیر کارآمد تلقی شود.