صفحه اول
مروارید عمیدی- سخنان روز گدشته رئیس جمهور منتخ ب در مورد فراجناحی بودن کابینه آینده بار دیگر موضوع شایسته سالاری را در اذهان جاری ساخت.در یک نظام کارآمد و اثربخش، نیروی انسانی به عنوان مهم ترین و اساسی ترین عامل در میان تمام عوامل نظام اداری و سازمانی است. از طرفی امروزه عصر، عصر شایسته محوری و شایسته سالاری است. عصری که بهترین افراد که دارای تخصص، مهارت، لیاقت و شایستگی هستند باید به عنوان مدیران و کارکنان برای احراز مشاغل سازمانی انتخاب شوند و مسئولیتهای مهمی را بر عهده بگیرند. شایسته سالاری یک فلسفه و نگرش مدیریتی است که در آن منابع انسانی با توجه به تلاش و توانایی ذاتی شان در جایگاه خود در نظر گرفته می شوند. فهوم شایسته سالاری را مایکل یانگ، دبیر سابق کمیته سیاستگذاری حزب کارگر انگلستان در سال ۱۹۴۵ ابداع کرد. یکی از شعارها در طول چند سال اخیر پرداختن به اصل شایسته سالاری است به همین منظور یکی از طرحهای برنامه تحول در نظام اداری به اصلاح نظامهای مدیریتی و تهیه و تدوین طرح نظام انتخاب و انتصاب مدیران با هدف ایجاد نظام شایسته سالاری و ثبات در مدیریت پرداخته است. شایستهسالاری به شیوهای از حکومت یا مدیریت گفته میشود که در آن دستاندرکاران بر پایهٔ توانایی و شایستگیشان برگزیده شوند و نه بر پایهٔ قدرت مالی یا موقعیت اجتماعی و فامیلی. فناوریهای نوین و شتاب تحول و تغییر، نیاز به نیروی انسانی متخصص را بیش از پیش کردهاست. این امر بنگاهها و دولت را به سوی نظام و سیستمی شایسته سالار رهنمون میکند. در جوامع شایسته سالار، نگرشهای خویشاوندسالاری، قبیله گرایی، حزب سالاری و غیره مطرود است. نظام شایسته سالار، نظامی است که در آن افراد مناسب در مکان و زمان مناسب منصوب شده و از ایشان بهترین استفاده در راستای اهداف فردی، سازمانی و اجتماعی بشود. باید توجه داشت که شایسته سالاری، نه یک نوع حکومت، بلکه یک فرهنگ میباشد. شایسته سالاری غالباً و به اشتباه یک نوع حکومت تلقی میشود، در حالی که شایسته سالاری در حقیقت یک رویکرد و یک نهاده برای انتصاب اشخاص در یک حکومت است. افراد در سیستم شایسته سالار، بر اساس معیارهای متغیری از شایستگی مورد داوری قرار میگیرند. این معیارها میتوانند زمینههای گستردهای، از هوش گرفته تا پایبندی به اخلاق، از استعداد عمومی تا دانش در زمینهٔ خاص را در بر بگیرند. یکی از انتقادات وارد شده به این رویکرد، اشاره به این حقیقت دارد که «شایستگی» یک مفهوم عمیقاً سابجکتیو و مبهم میباشد که بالقوه مبهم و در معرض سوءاستفاده است. شایسته سالاری به معنای اعطاء مقام، ارتقاء، درجه و پاداش بر مبنای معیارهای عینی و نه معیارهای سلیقهای است. شایسته سالاری را همچنین قرار گرفتن افراد در جایگاههای شغلی مناسب، ارزیابی مستمر کارکنان و جابجایی یا تثبیت آنها بر اساس نتایج ارزیابی نیز تعریف کردهاند. شایسته سالاری فرایندی است که در آن انتخاب بهترین افراد در بهترین ترکیب با مناسبترین شرایط و بالاترین بهره کاری معنا پیدا میکند یکی از عوامل متعددی که بر کاهش اعتماد شهروندان به دولتها و نهادهای دولتی نقش تعیینکننده دارد نادیده گرفتن شایسته سالاری در انتصاب مدیران دولتی است؛ زیرا این امر نشانگر آن است که حکومت و یا سیاستمداران به منافع گروههای خاص قومی، منطقهای، حزبی و امثال آن میاندیشند. همچنین در فقدان شایسته سالاری در حکومت، باعث شکلگیری برخی دیگر از عوامل بیاعتمادی به حکومت نیز میگردد. مثلا در صورتی که سیاستمداران در انتصاب افراد در پستهای عالی مدیریتی به اصل شایسته سالاری عمل نکنند باعث میشود عملکرد حکومت و در مجموع عملکرد دولت در عرصههای مختلف سیاسی، امنیتی، قضایی، اقتصادی و ... تضعیف گردد. بالاخره با ناکامیهای حکومت در این عرصهها این احساس به مردم دست میدهد که صاحبان قدرت و سیاستمداران بر اساس سیستم نفع شخصی عمل میکنند و اعطای پستهای مدیریتی به افراد، نه بر اساس شایستگی بلکه با توجه به فعالیتهای سیاسی آنان و اینکه تا چه اندازه به سیاستمداران وفادارند واگذار میگردد. نبود شایسته سالاری در جامعه، اتلاف استعدادهای بالقوه و به تبع آن کاهش کارایی در بخشهای مختلف را به دنبال دارد. شایسته سالاری به حذف افراد ناکارآمد در راستای رضایت مشتریان منجر شده و نبود شایسته سالاری میتواند به حذف و یا فرار شایستگان و نارضایتی مشتریان منجر شود. بدیعی است که موضوع شایسته سالاری برای مشاغل حساس، از اهمیت بیشتری برخوردار است . از آنجایی که توسعه نظام شایسته سالاری و تحقق آن با الگوی مدیریت منابع انسانی دستگاه و نظامات منابع انسانی آن ارتباط مستقیم دارد، ضرورت دارد فرآیند شایسته سالاری به تمامی در باورهای نگرشها و رفتارهای نیروی انسانی هر سازمان و در تمامی سطوح بهویژه در سطوح مدیریتی، استحکام یابد