سیاست
محمدجواد ظریف وزیرخارجه پیشین کشورمان در سخنانی در نشست «انجمن کنترل تسلیحات» در واشنگتن که به صورت آنلاین و از تهران صورت گرفت با رد فرضیهها و روایتهایی مبنی بر اینکه فشار بیشتر در نهایت ایران را وادار به تسلیم خواهد کرد، گفت: « به نظر من، حلقه مفقوده در این روایتها، عزّت ایران است.» به گزارش «موسسه پایاب» قسمتی از سخنان وزیر امور خارجه پیشین کشورمان به شرح زیر است: در سه دهه گذشته، برنامه هستهای ایران از دو منظر مرتبط با یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است:ایران طی سالیان متمادی، تحت شدیدترین تحریمها، امنیتیسازیها، تهدیدها، اقدامات خرابکارانه، ترور دانشمندان و حتّی حملات نظامی قرار گرفت، با این حال هرگز تسلیم نشد؛ بلکه عزم و ارادهاش مستحکمتر گردید. در حین تحریمهای بهاصطلاح «فلجکننده» شمار سانتریفیوژهای ایران از کمتر از دویست دستگاه در سال ۲۰۰۳ به نوزده هزار دستگاه در سال ۲۰۱۳ رسید.دشمنان ایران آن را برنامهای پنهانی برای ساخت سلاح هستهای و بهاصطلاح «باجخواهی هستهای» قلمداد کردهاند. نتانیاهو بارها مدعی شده است که ایران تنها چند هفته یا چند ماه با ساخت بمب هستهای فاصله دارد؛ ادعایی که از نیمه دهه ۱۹۹۰ میلادی، یعنی سالها پیش از آغاز برنامه غنیسازی ایران، تبلیغ میشد. در سوی دیگر طیف، ناظران معتدلتر، غنیسازی اورانیوم را برنامهای قانونی برای دستیابی به «توانمندی مشروع» ارزیابی کردهاند. نهایتاً هر دو برداشت، بر این فرض استوارند که مقصد نهایی برنامه هستهای ایران، دستیابی به سلاح هستهای است. من بر این باورم که توضیح سومی وجود دارد که واقعبینانهتر و دقیقتر، ماهیت این برنامه را روشن میسازد و به جهان اجازه میدهد با موفقیت بیشتر با آن تعامل کند و آن، «عزّت» است. باور کنید یا نه، نتانیاهو گفتگو و ثبات را «تهدید وجودی» خود میداند. چند ماه پیش از این، دو قدرت هستهای طی ۱۲ روز بهشدّت زیرساختهای هستهای ایران را بمباران کردند. این حملات، دانشمندان و مراکز غنی سازی و غیره را هدف قرار داد. اما ایران نه تسلیم شد و نه از حقوق هستهای خود صرفنظر نمود. تأسیسات کلیدی مورد اصابت قرار گرفتند، اما ایران بیش از پیش بر لزوم اتّکا به خویش و عدم اعتماد به غرب، اطمینان پیدا کرد. مردم حول پرچم گرد آمدند و رهبری پیروزی را اعلام و بر حقّ و نیّت ایران برای ادامه فعّالیتهای هستهای تأکید کرد. واقعیت این است که دانش ایران را «نمیتوان بمباران کرد». پس از این حملات، بحث خروج از معاهده NPT و ساخت سلاح در جامعه اوج گرفت؛ اما رهبر معظم انقلاب، آشکارا این خواسته رو به رشد بخشی از جامعه را رد کردند. اگر ایران میخواست بمب بسازد، تا کنون ساخته بود، در حالی که برای نساختن بمب، هزینهای بالاتر از کسانی که واقعاً آن را ساختهاند، پرداخته است. چرا ایران چنین قیمت سنگینی پرداخته، بدون آنکه کاری را که نتانیاهو ۳۰ سال قبل ادعا میکرد در ۶ ماه انجام میشود، به پایان رساند؟ اگر ایران میخواست «باجگیری هستهای» کند، چرا باجگیری طرفهای مقابل از راه تحریم و زور عریان نتوانست آن را متوقّف کند؟ اکنون، اجازه دهید دو رویکرد غالب را دوباره بازگو کنیم و ببینیم آیا هیچیک از آنها میتواند سه دهه گذشته را تبیین کند؟ رویکرد نخست، ایران را به عنوان یک «اشاعه دهنده بالقوّه» تلقّی کرد که باید به هر قیمتی مهار شود. رویکرد دوم فرض کرد که هدف ایران دستیابی به حداقل یک توانایی بالقوّه برای سلاحهای هستهای – بهاصطلاح «توانایی قانونی» – برای بازدارندگی است. هر دو نگاه، هر اقدام ایران را به عنوان عملی فریبکارانه، بخشی از طرح پنهان بمب، یا دستکم «جاهطلبی برای یک گام تا بمب» تفسیر میکنند. تجویز هر دو نگاه این است که با ایران باید به عنوان یک «مشکل» مواجه شد و با فشار با آن مقابله کرد: تحریم برای خفه کردن اقتصاد، بازرسی برای کشف فعّالیت غیرقانونی، اقدامات نظامی برای عقب راندن پیشرفتها، و حتّی تغییر رژیم برای از میان بردن بهاصطلاح «تهدید».