روزنامه کائنات
5

گزارش

1404 دوشنبه 19 خرداد - شماره 4846

کائنات به بهانه تناسبی شدن انتخابات در کلانشهرها گزارش می دهد

تجربه پَروبال دادن به احزاب ناتوان !

  مهرسام اولیا-در حال حاضر احزاب سیاسی به عنوان یکی از نهادهای جامعه مدنی نقش بسیار مهمی در نظام‌های سیاسی جهان دارند. نقش گسترده احزاب در شکل دهی به دموکراسی بسیار مؤثر بوده و فعالیت آنها موجب افزایش مشارکت سیاسی به عنوان یکی از مؤلفه های دموکراسی و توسعه سیاسی می‌شود. امروز مشارکت سیاسی به عنوان نمودی از تحقق آرمان برابری انسانها در حقوق طبیعی و مدنی، در تمام جوامع و دیدگاه های سیاسی - اجتماعی مطرح و به صورت یک ارزش سیاسی محوری درآورده است.
حزب به عنوان یک اجتماع سیاسی سازمان یافته با اصول، مرام و مسلک و رویکرد مشخص، از فراورده‌های نظام‌های دموکراتیک است و بر این پایه، احزاب باید به وحدت و انسجام جامعه کمک و با پایبندی به اصول اسلامی در زمینه حفظ هویت اسلامی، شناخت مشکلات و تهدیدات و آسیب‌های درونی و بیرونی برای معنابخشی به کارکردهای حزبی تلاش کنند و یکی از میدان‌های نقش‌آفرینی احزاب عرصه انتخابات است.
احزاب در دنیای مدرن، سایه دولت‌ها و بدیل آنها به شمار می روند که به تربیت نیرو برای اموری مانند امور سیاسی کشور می پردازند و نیروهای خود را در معرض رای و انتخاب مردم قرار می‌دهند تا براین پایه گروه‌های مختلف به کارزار انتخاباتی وارد شوند و با رای خود در تعیین سرنوشت کشور نقش‌آفرینی کنند.
به باور متخصصان، نقش احزاب برای مشارکت‌ حداکثری مردم در انتخابات غیرقابل انکار است، چرا که عرصه رقابت‌ها را از شکل فردی خارج کرده و مردم را به سمت انتخاب آگاهانه هدایت می‌کنند و سیدمحمدرضا هاشمی استاندار سمنان نیز در این زمینه گفته است: تلاش برای جلب حداکثری مشارکت سیاسی مردم در امر انتخابات وظیفه همگان است و در این‌ بین خانه احزاب می‌تواند نقش همدلانه بین طیف‌های مختلف داشته باشد و بستر حضور حداکثری مردم را فراهم کند.
احزاب با توجه به دربرگیری جمعیت مخاطب خود می‌توانند بر شور انتخاباتی و تقویت سرمایه اجتماعی موثر باشند و برای تحقق این راهبرد این امکان را دارند تا داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی را مورد حمایت خود قرار دهند، بی‌تردید اگر احزاب نقش خود را در انتخاب آگاهانه مردم به خوبی ایفا کنند، برکت‌های بسیاری برای نظام اسلامی به دنبال خواهد داشت. در ایران اما احزاب در دوران افول خود به سر می‌برند؛ به‌راستی حزب به چه کار ما می‌آید؟ این سؤال بیش‌از‌پیش بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ در اذهان مردم شکل گرفت. یعنی زمانی که مردم از هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا ناامید شده و علیه آنان شعار دادند. البته این بی‌اعتبارسازی احزاب از انتخابات مجلس دهم و انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ اتفاق افتاد، زمانی که شرایطی به وجود آمد تا احزاب اصلاح‌طلب ناچار از سیاست کنار بروند. اما اینک هنوز برخی باور دارند که باید احزاب را زنده نگاه داشت و در این راه تلاش می‌کنند. آیا واقعا می‌توان احزاب را به جایگاه واقعی خود برگرداند؟ به همین مناسبت با آقایان محسن میردامادی و محسن هاشمی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.  
 نظام تناسبی در کلانشهرها انگیزه حضور جریان‌های سیاسی مختلف و حامیان آن‌ها را افزایش می دهد و سبب افزایش مشارکت در انتخابات خواهد شد. در انتخابات تناسبی سهم جریان‌های سیاسی مختلف تا حدی تثبیت شده و تک‌صدایی را شاهد نخواهیم بود، از هر فهرستی، نمایندگان برجسته‌ و باسابقه‌ای که بیشترین رأی را کسب‌ کرده‌اند راهی مجلس و یا شوراها می‌شوند و کارآمدی آن نهاد افزایش می‌یابد و با توجه به رقابت فهرست‌ها به جای افراد، تحزب و هماهنگی داوطلبان فهرست‌ها افزایش خواهد یافت و با تقویت احزاب سیاسی، دیگر شاهد ائتلاف‌های شکننده نخواهیم بود.
ارتباط ميان احزاب و انتخابات
كارشناسان سياسي بر اين باور هستند كه ميان احزاب و انتخابات ارتباط بسيار نزديكي وجود دارد و حتا احزاب مولود انتخابات مي باشد. اگر نظام هاي انتخاباتي وجود نمي داشت و اختيارات از فرمانروايان مطلقه به نماينده گان مردم توزيع نمي شد، احزاب نيز به وجود نمي آمد. احزاب سياسي مي توانند با طرح برنامه هاي منسجم و مشخص كه در آن منافع مردم و خود شان مد نظر گرفته شده باشد در انتخابات شركت كنند و حتا ايجاد انگيزه كنند براي مردم جهت اشتراك در انتخابات. از اينرو مي توان گفت كه ميان احزاب و انتخابات ارتباط تنگاتنگ وجود دارد. از سويي هم وجود احزاب سياسي در انتخابات بيانگر يك دمكراسي واقعي در كشور است. زيرا با وجود احزاب متعدد و گوناگون در انتخابات، مردم اين فرصت را مي يابند تا به عوض كانديدان دو حزب، به يك عده افرادي كه متعلق به احزاب ديگر مي باشند، راي دهند و به جاي قبول برنامه هاي ارائه شده ي تكراري دو حزب مقتدر، برنامه ها و پروگرام هاي مختلف سياسي ديگر را شاهد باشند و حق انتخاب آنها براي شان محفوظ و ميسر باشند.
حرکت به سوی نظام حزبی با تناسبی شدن انتخابات
نظام تناسبی انتخابات در کلانشهرها انگیزه حضور جریان‌های سیاسی مختلف و حامیان آن‌ها را افزایش می‌دهد و سبب افزایش مشارکت در انتخابات می‌شود. در نظام تناسبی سهم جریان‌های سیاسی مختلف تا حدی تثبیت شده و تک‌صدایی رخ نمی‌دهد.
علی زینی‌وند ۱۲ خردادماه در نشست شورای مرکزی حزب کارگزاران حضور یافت و با یاران سیاسی مرحوم هاشمی رفسنجانی دیدار کرد. روزنامه سازندگی ـ ارگان رسمی کارگزاران ـ ۱۳ خردادماه جزئیاتی از دیدار معاون سیاسی وزیر کشور با تکنوکرات‌ها منتشر و به نقل از او اعلام کرد که اجرای مدل تناسبی انتخابات شورای شهر تهران به‌صورت پایلوت در سال آینده برگزار می شود. هدف از این کار هم شفاف‌سازی، کیفی‌سازی مدیریت شهری و تقویت نقش احزاب اعلام شده است. سرانجام،خبر برگزاری انتخابات شوراها به صورت تناسبی روز شنبه ۱۷ خردادماه درخروجی پایگاه اطلاع رسانی وزارت کشور قرار گرفت. ماجرا از آن قرار بود که معاون سیاسی وزیر در حاشیه نشست رابطین انتخاباتی استانداری‌های همدان، زنجان، اصفهان و مرکزی با بیان اینکه یکی از مباحث جدیدی که در این دوره از انتخابات مطرح است، موضوع «انتخابات تناسبی» در شهر تهران است که برای نخستین‌بار اجرایی می‌شود، گفت این مدل از انتخابات، تحولی در شیوه رقابت سیاسی در سطح شورای شهر تهران به شمار می‌رود.
 چرا با تناسبی شدن انتخابات احزاب پَروبال می‌گیرند؟
اکنون که قرار است انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در حوزه انتخابیه تهران سال ۱۴۰۵ به صورت تناسبی برگزار شود، باید پرسید تفاوت آن با شیوه فعلی چیست و چرا احزاب با «تناسبی شدن» پَر و بال بیشتری می‌گیرند؟
در حال حاضر نظام انتخاباتی کشور در همه حوزه‌های انتخابیه «اکثریتی» است. به این معنی که به تعداد کرسی‌های حوزه انتخابیه، نامزدهای با بیشترین رأی (در صورت کسب نصاب لازم) پیروز انتخابات معرفی می‌شوند، اما عوامل مختلفی سبب می‌شوند نظام اکثریتی در حوزه‌های انتخابیه مختلف ویژگی‌های متفاوتی داشته باشد. در حوزه‌های انتخابیه تک‌کرسی و شهرستان‌های کوچک این نظام انتخاباتی در کنار تمرکز شدید نظام اداری در کشور و جایگاه مقامات محلی نظیر شهردار، منجر به ایجاد ارتباطی بسیار نزدیک بین مردم و نمایندگان می‌شود تا جایی که نماینده جایگاه بسیار کلیدی در پیگیری امور محلی و حتی اجرایی حوزه انتخابیه خود پیدا می‌کند و باید بخش زیادی از وقت و اولویت خود را به آن اختصاص دهد.
براین اساس، یک راه حل برای عبور از آن، استفاده از نظام انتخاباتی تناسبی بود. از آنجا که ایرادهای جدی وارده به نظام انتخاباتی اکثریتی یک یا چند شهرستانی، سال‌ها ذهن مجالس مختلف را به‌خود مشغول می‌کرد، برای رها شدن از اشکالات متعدد نظام اکثریتی شهرستانی و استانی و استفاده از مزیت نظام تناسبی با رعایت تعداد کرسی‌های حوزه‌های فرعی شهرستانی، طرحی تحت عنوان «نظام انتخابات تناسبی» در خانه ملت تدوین و تصویب شد و توانست از فیلتر شورای نگهبان نیز عبور کند.
 تناسبی شدن چه می‌گوید؟
اگر بخواهیم مصوبه مجلس درباره انتخابات تناسبی را به زبان ساده توصیف کنیم، به این معناست که احزاب و فهرست های انتخاباتی به میزان نسبت آرای خود از کل آرا، از کرسی‌های مجلس و یا پارلمان شهری سهم می‌برند، یعنی برای شهر تهران که گرایش‌های سیاسی مختلفی اعم از اصلاح‌طلب یا اصولگرا وجود دارد، مثل مجالس دهم و یازدهم ماهیت «همه یا هیچ» اتفاق نمی‌افتد که همه نمایندگان مجلس اصلاح‌طلب یا اصولگرا باشند.
ابوالفضل ابوترابی‌فرد عضو کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها در مجلس با بیان اینکه تناسبی بودن یعنی به تناسب میزان آرایی که هر لیست به دست می‌آورد، افراد به شورای شهر تهران راه پیدا می‌کنند،گفت: در حقیقت نمایندگان تفکرات اصلی در بدنه سیاسی جامعه به شورا راه پیدا می‌کنند. در حال حاضر وقتی یک لیست اکثریت آرا را به دست می‌آورند، از دیگر لیست‌ها نماینده‌ای در شورای شهر تهران حضور ندارند اما وقتی انتخابات تناسبی شود، حتی یک یا دو نفر هم که شده از لیست‌های دیگر به تناسب آرای کسب شده، به شورا راه پیدا خواهند کرد و اصطلاحاً نمایندگان تفکرات مختلف حتی به تعداد محدود در شورای شهر حضور دارند.
ابوترابی فرد برای مثال از مجلس دهم نام برد و یادآور شد: در آن دوره ۴۲ درصد اصولگرایان و ۵۱ درصد اصلاح‌طلبان رای آوردند، در صورتی که یک نفر از اصولگرایان در لیست تهران نبود. درحالی که ۴۲درصد رای انتخابات مجلس را داشتند. اگر انتخابات تناسبی شود براساس همین نسبت‌ها، طیف های مختلف اعم از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به مجلس یا شورای شهر وارد می‌شوند. البته چون برای اولین بار این نوع انتخابات برگزار می‌شود در اجرا با مشکل روبه‌رو خواهیم شد اما باید از یک جا شروع می‌کردیم به همین دلیل ترجیح دادیم از تهران شروع کنیم که به لحاظ فرهنگی رای به لیست های انتخاباتی جا افتاده است. این اقدام کار را در آینده روان می‌کند و معایب آن مشخص می‌شود که می‌توان آن را برطرف کرد. نکته بسیار مهم این است که با این روش در عمل به سمت حزبی‌شدن انتخابات حرکت می‌کنیم.
در انتخابات تناسبی سهم جریان‌های سیاسی مختلف تا حدی تثبیت شده و تک‌صدایی رخ نمی‌دهد، از هر فهرست نمایندگان برجسته‌ و باسابقه‌ای که بیشترین رأی را کسب‌ کرده‌اند راهی مجلس و یا شوراها می‌شوند و کارآمدی آن نهاد افزایش می‌یابد
فقط مجلسی ها نیستند که به تناسبی شدن انتخابات چراغ سبز نشان داده‌اند، بلکه برخی از سیاسیون و فعالان حزبی هم مدافع آن هستند.
افشین حبیب‌زاده عضو شورای پنجم شهر تهران [شورایی که کامل در اختیار اصلاح طلبان بود] از جمله این شخصیت‌ها شناخته می‌شود. او در گفت‌وگویی تاکید کرد: بهترین روش رسیدن به شورایی با تضارب آرا برای ما که هنوز انتخابات حزبی را شروع نکرده‌ایم، این است که این کار(تناسبی شدن) را از شوراها شروع کنیم،
حبیب زاده افزود: من فکر می‌کنم با توجه به شرایط کنونی کشور و تعدد احزاب اگر مکانیزمی طراحی شود که مردم در انتخابات شوراها به احزاب یا جبهه‌های مختلف رای دهند و به عبارتی با رای به این تشکل‌ها و جبهه‌های سیاسی، با توجه به میزان آرایی که کسب شده، کاندیداهای آنها در شوراها حضور پیدا ‌کند، منافع متعددی به وجود خواهد آمد و با تضارب آرا نیز در شوراها مواجه خواهیم بود.
وی که در شورای مرکزی حزب اسلامی کار هم عضویت دارد می‌گوید: از همه این‌ها مهم‌تر این است که احزاب رفتار خود را در مدیریت شهری و مصوبات آن بر عهده می‌گیرند. اگر اعضای شورای شهر با مصوبات و تصمیمات خود در نهایت منافع مردم و شهرها را تامین نکنند، در دوره بعد با آرای کمتری مواجه می‌شوند. به نظر من اجرای این ترکیب شدنی است و در کشورهای دیگر هم اجرا شده و جواب داده است.
5 دلیلی که احزاب ایرانی نمی توانند پایگاه اجتماعی خود را حفظ کنند
به اعنقاد کیومرث اشتریان استادعلوم سیاسی دانشگاه تهران ،برای یک حزب، تولید قدرت اجتماعی مهم‌تر از پیروزی در یک انتخابات یا حتی دستیابی به قدرت است.
برای یک حزب، تولید قدرت اجتماعی مهم‌تر از پیروزی در یک انتخابات یا حتی دستیابی به قدرت است. تولید قدرت اجتماعی، پایدار و مستمر است، ریشه‌های یک حزب را در جامعه مستحکم می‌کند و آن را در برابر آسیب‌های قدرتمندان حفاظت می‌کند.
تولید قدرت اجتماعی، پایدار و مستمر است، ریشه‌های یک حزب را در جامعه مستحکم می‌کند و آن را در برابر آسیب‌های قدرتمندان حفاظت می‌کند. قدرت اجتماعی، احزاب را از امنیت اجتماعی برخوردار می‌کند.
یکی از دغدغه‌های یک حزب باید حفظ نیروهای اجتماعی خویش باشد. یک حزب سیاسی باید بتواند با نیازهای مردم خود ارتباط برقرار کند و به آن نیازها وابسته باشد تا بتواند علت وجودی خود را برای مردم توجیه کند. در چنین صورتی است که ستون‌هایی از قدرت اجتماعی-حزبی توسط گروه‌های مردمی در جامعه پدیدار می‌شود خواه این ستون سر از آسمان قدرت برآورد یا نه.
مهم این است که این ستون اجتماعی «وجود» داشته باشد. قدرت‌زدگیِ احزاب سیاسی در ایران (به معنی دستیابی الزامی به پست‌های سیاسی) آنها را از امر مهم قدرت اجتماعی غافل کرده است. نه اینکه حضور در قدرت رسمی مطلوب نباشد. اساسا یکی از دلایل اصلی برای تشکیل حزب سیاسی همین است اما مشروط به طی مقدمات آن؛ یعنی ابتدا تأکید بر کسب قدرت اجتماعی و سپس قدرت سیاسی.
برخی یا بسیاری از احزاب سیاسی در ایرانِ پس از انقلاب از درون مقاماتِ رسمی سیاسی سر برآورده‌اند. در مدت کوتاهی که بر سریر قدرت بوده‌اند حزب هم جنب‌وجوشی داشته و پس از آن فروکش کرده است. البته همان‌ها هم که توانسته‌اند اندک پیوندهای اجتماعی را حفظ کنند موفق‌تر بوده‌اند.
به نظر می‌آید نخستین مشکل برای احزاب سیاسی در ایران ناتوانی آنان در برقراری پیوندهای عمیق اجتماعی‌ است. این احزاب ظرفیت اجتماعی دارند اما ظرفیت تشکیلات اجتماعی ندارند. بدین معنا که سلیقه‌هایی از شهروندان را توانسته‌اند نمایندگی کنند. این سلیقه‌ها در جامعه ایرانی طبیعی و پایدار است. یعنی شماری از مردمان سلیقه‌های اصولگرایی، اصلاح‌طلبی و مشی میانه دارند. این احزاب تا حدود زیادی توانسته‌اند در برهه‌هایی از زمان از این سلیقه‌ها بهره‌برداری کنند اما نتوانسته‌اند این ظرفیت اجتماعی را به ظرفیت تشکیلاتی تبدیل کنند. به همین دلیل است که با تخلیه ظرفیت نسلی اینک زیر پایشان خالی شده است و در معرض انقراض هستند. البته تلاش‌های محافلی از قدرت در ممانعت از شکل‌گیری نیروی تشکیلاتی این احزاب مؤثر بوده است. تلاش برای تشکیل نیروی اجتماعی و تبدیل آن به نیروی تشکیلاتی نیازمند مهارت‌های ویژه‌ای‌ است که می‌تواند موضوعی مهم برای تحلیلگران امور حزبی در ایران باشد.
دومین مشکل، تأمین مالی شهروندان است. اگر یک جامعه بتواند تضمینی برای درآمد افرادش به غیر از شغل دولتی فراهم کند طبعا زمینه آزادی انسان بیشتر تأمین می‌شود و افراد می‌توانند به فعالیت قدرت بپردازند. اگر احزاب «الیتیستی» مانند کارگزاران یا مشارکت (با وجود فشارهایی که بر آنها وارد شده است) توانسته‌اند به حیات سیاسی خود ادامه دهند به دلیل آن است که همان «الیت» یا از طریق سرمایه‌گذاری اقتصادی یا مشاغل تخصصی (مانند پزشکی و مهندسی) یا مشاغل دانشگاهی (که کمتر از تعرض دولت مصون بوده است) توانسته‌اند به حیات اقتصادی خود ادامه دهند.
مشکل سوم از سوی نیروهایی است که در درون حاکمیت مستقر هستند و به دلایل کم‌وبیش روشنی مانع از شکل‌گیری قدرت تشکیلات اجتماعی هستند. درک اینان از ثبات سیاسی و قدرت‌ورزی درکی ناپایدار و کوتاه‌مدت است. افق درازمدت و تاریخی از ثبات قدرت سیاسی ندارند، به همین دلیل است که حوادث سال 1401 برای آنان غیرمنتظره بود. از همان ابتدای انقلاب نیز نسبت به حزب جمهوری اسلامی چنین موضع‌گیری منفی‌ای داشتند و به‌تدریج در درون هسته‌های اصلی حاکمیت قدرت بیشتری یافتند؛ اما حوادث چنان شد که تبدیل به نیروی اصلی سیاسی شدند.
از سوی دیگر، امنیت قضائی برای فعالان حزبی تأمین لازم را ندارد. از همین روست که در ایران «حزباند» که ترکیبی از حزب سیاسی و باند رفاقتی است، شکل رایج سیاست‌ورزی شد. «حزباند»ها کاملا با شرایط سیاسی کوتاه‌مدت ایران منطبق شده و بدون اتصال به بدنه اجتماعی حیات لحظه‌ای یافته‌اند. «حزباند» خود یک گونه «الیتیستی» از حیات سیاسی است. ‌
مشکل چهارم آن است که ارزش حزب در محافل سیاسی ایران صرفا به فعالیت سیاسی معطوف به ورود در قدرت خلاصه شده؛ یعنی به سطحی‌ترین لایه بسنده شده است. لایه‌های تودرتوی فعالیت اجتماعی حزبی کمتر درک شده است.
حزب باید در عرصه‌ای به نام «بازار قدرت» مورد توجه قرار گیرد. همچنان‌که یک جامعه نیاز به یک بازار رسمی دارد، همچنان‌که یک جامعه نیاز به دانشگاه دارد که بتوانند فعالیت علمی دانشوران را نهادینه و پایدار و هدفمند کنند، همچنان‌که یک جامعه نیاز به نهاد صنعت دارد تا بتواند به الزامات یک جامعه صنعتی پاسخ گوید، به همین سان جامعه نیازمند نهاد رسمی سیاست است. اصلی‌ترین عنصر این نهاد، احزاب سیاسی‌اند. حزب نه یک فعالیت زائد بلکه یک نهاد ضروری برای ثبات سیاسی یک ملت است.
حزب وسیله‌ای برای کانال‌کشی‌های زیربنایی در زمین قدرت اجتماعی‌ است که بتواند زمینه رشد نهال‌های گوناگون قدرت را برای قوام و دوام سیاسی یک جامعه فراهم کند. قدرت سیاسی-مدنی، نیازمند استحکام و رسوب در لایه‌های زیرین یک اجتماع است. این استحکام توسط احزاب سیاسی پدید می‌آید. هر جامعه‌ای نیاز به قدرت اجتماعی دارد؛ آن‌هم از نوع «قدرت اجتماعی متشکل» و نه قدرت غیرمتشکل هیئتی. برخی تلاش کرده‌اند هیئت‌ها را جایگزین قدرت متشکل سیاسی کنند. برخی حتی تا بدان حد پیش رفته‌اند که هیئت‌ها را دایر مدار فعالیت اقتصادی کنند. این ناشی از یک درک ناقص و سطحی از نهاد اقتصاد و نهاد سیاست است. همه مردم فرصت و علاقه‌ای به حضور دائمی در سیاست ندارند. باید نهاد حزب متکفل این امر شود.
این یک ضرورت برای انتظام قدرت‌ورزی در یک جامعه است. زندگی اجتماعی ذاتا با قدرت‌ورزی شهروندان آمیخته است. به نظر می‌آید که یک وجه مهم فعالیت فکری احزاب سیاسی باید معطوف به روشنگری در همین موضوع باشد تا جایی که مردم به اعضای یک حزب سیاسی به دیده افرادی بنگرند که درحال انجام یک وظیفه مهم اجتماعی‌اند و درواقع بار زندگی آنان را سبک می‌کنند و امنیت خاطری برای جامعه فراهم می‌کنند. برای منِ شهروندِ دانشگاهی اصولا اسباب آرامش خاطر است که شماری از شهروندان در گوشه‌هایی از شهر تحت عنوان فعالیت حزبی گردهم آمده‌اند و به «بازار قدرت» می‌اندیشند، از بازار سیاه قدرت جلوگیری می‌کنند و سعی در حک و اصلاح و پایش این بازار مهم می‌کنند. این سخنان، البته دلیل بر عدم احتمال اعوجاجات و انحرافات احزاب سیاسی از وظایف خویش نیست‌ اما همچنان‌که دانشگاه را به دلیل وجود بازار سیاه پایان‌نامه و مقاله تعطیل و تضعیف نمی‌کنیم؛ همچنان‌که بازار تهران را به‌دلیل بازار سیاه تعطیل و تضعیف نمی‌کنیم، به همین سان احزاب سیاسی را هم نباید به دلیل تخلفات احتمالی تضعیف و تعطیل کنیم. درک جامعه سیاسی، حاکمیت و مردم از حزب و بازار قدرت باید به این مهم رهنمون شود.
چهار پیشرفت چشمگیر احزاب در ایران
به گفته دکتر داوود فیرحی استاد علوم‌سیاسی دانشگاه تهران ،چون در مباحث تئوریک حزب، وفاقی صورت نگرفته است، طبیعتاً احزاب در جامعه ایران هم نتوانسته‌اند پایگاه اجتماعی قابل تأملی پیدا کنند. واقعیت این است که رقابت‌های حزبی نیازمند مبنای مشترک است. در ایران احزاب هنوز نتوانسته‌اند به این مبنای مشترک برسند و، چون به این مبنا نرسیده‌اند، ما آنچنان که باید تکامل حزبی چندانی نداشته‌ایم. البته با وجود این موانع، احزاب در ایران پیشرفت‌هایی هم در کارنامه خود دارند؛
۱. انتقال از سیستم انجمنی به سیستم‌های حزبی است که طی آن احزاب می‌توانند به جای فعالیت‌های منطقه‌ای که وحدت‌شکن تلقی می‌شد، فعالیت‌های کشوری انجام دهند.
۲. دومین مشکلی که در جامعه ایران حل شد این بود که تقریباً همه نیرو‌ها پذیرفته‌اند که وجود احزاب در جامعه ضرورت دارد. آخرین نیرو‌هایی که ضرورت وجود احزاب را نفی می‌کردند، بخشی از جبهه پایداری بود. این گروه در دولت نهم و دهم براین باور بودند که احزاب کارایی ندارند و ما باید به سازمان‌های هیأتی بازگردیم. ولی با این حال، این بخش از جبهه پایداری هم امروز به این باور رسیده‌اند که اصل حزب را باید به رسمیت بشناسند. بنابراین، تقریباً می‌توان گفت که اگر ما کسانی راکه ذهن سیاسی ندارند استثنا کنیم، تقریباً همه فعالان سیاسی معترف هستند که حزب یک ضرورت مهم برای جامعه ایران است به گونه‌ای که اگر آن را از در، بیرون کنیم از پنجره وارد خواهد شد. اگر حزب الف. را سرکوب کنیم، حزب ب. خواهد آمد. واقعیت این است که این انحلال‌ها اتفاقاً احزاب را قوی‌تر می‌کند.
۳. سومین پیشرفت این بود که بتدریج ما چیزی به‌نام «قانون احزاب» پیدا کردیم. قانون احزاب ۱۳۹۵ قانون خوبی نیست، اما نفس شکل‌گیری قانون برای احزاب امر مبارکی است؛ چون با شکل‌گیری قانون و تشکیلات برای احزاب می‌توان پیرامون خوب یا بد بودن قوانین گفتگو کرد و برای اصلاح آن‌ها وارد عمل شد.
۴. پیشرفت آخر در فرهنگ حزبی در حال رخ‌دادن است، احزاب بتدریج احساس می‌کنند که نه تنها رقیب‌شان، دشمن‌شان نیست بلکه شرط لازم بازی آنان است. از این رو، به جای اینکه رقبا را تکفیر کنند، از حقوق حزبی احزاب رقیب دفاع می‌کنند. این نشان می‌دهد که ما در آستانه تأسیس نظام حقوقی احزاب هستیم.
احزاب ما ۴ پیشرفت چشمگیر را داشته‌اند، اما با این حال، هنوز بنیاد حزب به خوبی شکل نگرفته است، چون نظریه آن چندان روشن نیست و باید گفت‌وگویی جدی برای حل این مناقشه که «دولت امانت ملی از طرف ملت به حاکم است یا حکومت امانت شرعی از طرف شارع به حاکم است؟» را در دستور کار قرار دهیم تا احزاب به مبنایی مشترک برسند.


مفهوم تحزب از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی چیست؟
 در قبال این سؤال که مفهوم تحزب در دیدگاه امام خمینی(س) چه بوده است؟ شاید بتوان گفت همان مفهومی که اکثر اهل سیاست از آن می­فهمند، اما به نظر می­رسد بار عاطفی آن نزد امام(س) چندان مثبت نبوده است ...روح الله موسوی خمینی
هر مفهومی حتی اگر اشتراک برداشت از آن در میان جمعیت کثیری، یک معنا را القاء کند با این حال در ظرف ذهن هر کس معنای خاص خود را هم دارد که نسبت به آن تمایل یا تنفر ایجاد می‌کند. در قبال این سؤال که مفهوم تحزب در دیدگاه امام خمینی(س) چه بوده است؟ شاید بتوان گفت همان مفهومی که اکثر اهل سیاست از آن می­فهمند، اما به نظر می­رسد بار عاطفی آن نزد امام(س) چندان مثبت نبوده است که در این زمینه می­توان نکات زیر را یادآور شد:
۱- سابقه احزاب در کشور ما سابقه درخشانی نبوده است. چه در دوران مشروطه، چه در دوران پس از شهریور بیست. چه احزاب دولت­ساخته و چه احزابی که افراد مستقل تشکیل می­دادند.
۲- امام این معنا را به خوبی دریافته بودند که یکی از کارکردهای حزب در کشورهای توسعه یافته این است که بتوانند در قالب یک تشکل بزرگ یا با ائتلاف با هم دولت را در اختیار بگیرند حال اگر دولتی پس از روی کار آمدن حزب درست کند، سرنا را از سرگشاد آن زدن است. چنانکه در این زمینه چنین گفته‌اند: «آنجاهایی که حزب هست، دولتها از حزب وجود پیدا می‏کنند، نه اینکه اول دولت تشکیل بشود بعد حزب درست کند! بعد اتکا به آن پیدا کند! اینجا، خوب، شما می‏بینید اول دولت درست می‏شود. دولت هم به مجلس و به من و شما هیچ ربطی ندارد... » (صحیفه امام، ج‏۱، ص ۳۸۵).
۳- در قیام­ها و اعتراض­هایی که علیه استبداد و یا استعمار در کشور شکل گرفته بود، مردم به طور خودجوش یا با هویت­های غیر حزبی مانند دانشجویان، اصناف یا روحانیون در صحنه حاضر می­شدند و کمتر حزبی را می­توان دید که به طور اساسی در آن شرایط تصمیمی غیر محافظه­کارانه گرفته باشد. (ر. ج، صحیفه امام، ج‏۳، ص: ۲۴۴)
۴- با بررسی تاریخ مشروطه، ایشان به این نظر رسیده بودند که تشکیل حزب در ایران غالباً توسط قدرت­های روز، نه برای رسیدن به نقاط مشترک که برای تفرق و تشتت بین نیروها ایجاد شده است. (ر. ج، صحیفه امام، ج‏۴، ص ۲۳۵). همچنین پس از تشکیل حزب رستاخیز در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ و دعوت رژیم از تمام مردم برای عضویت در آن و تهدید مردم در صورت عضو نشدن در آن، بسیاری از احزاب خود را منحل و به حزب رستاخیر پیوستند و این خود دلالتی آشکار بر وابستگی قبلی آنها به رژیم داشت. البته امام خمینی(س) پیوستن به آن حزب را حرام اعلام کردند. (ر. ک. صحیفه امام، ج۳، ص۷۱)
۵ - با پیروزی انقلاب که امید می­رفت همه آحاد ملت دست در دست هم به سازندگی مشغول شوند و در ابتدا خطراتی که متوجه انقلاب می­باشد را دفع نمایند، بناگاه احزابی قارچ­گونه اعلام موجودیت کردند که نتیجه کار آنها در جمع جبری نه یافتن نقاط مشترک برای همکاری با هم که یافتن نقاط ضعف برای حذف یکدیگر بود.
۶ - سرمداران اکثر احزاب در کشور ما یا وابستگی تام به بیگانه داشته­اند و یا معدود احزاب مستقل قبله­گاهشان غالباً غرب یا شرق بوده است. معدودی هم که وابستگی به غرب و شرق سیاسی نداشتند بیش از آنکه هدف آنها اموری باشد که حزب را برای آن بوجود می­آورند، نفس تشکیل حزب برای آنها اصالت می‌یافت و حتی به افراد حق­طلب، آنگونه هویت حزبی می­بخشید که در داوری‌ها نگاه حزبی عرصه را بر دیدگاه حق­طلبانه تنگ می­کرد. چنانکه قرائنی وجود دارد که امام خمینی(س) حتی در مورد تاسیس حزب جمهوری اسلامی که موسسین آن از شاگردان و ارادتمندان ایشان بودند، رضایت قلبی نداشتند و اگر مخالفتی آشکار با آن نکردند، در نهایت برخی موسسین آن که قصد انحلال آن را داشتند، گویی امام چنین لحظه­ای را انتظار می‌کشیدند.
۷- به رغم آنکه دیدگاه امام خمینی(س) به احزاب چندان مثبت نبود اما ایشان راهنمایی می‌کردند که افراد در امور مهم بدون مشورت تشکیلاتی تصمیم نگیرند. حتی در مورد روحانیت نیز مشوق بودند که تشکل­هایی شکل پذیرد و موضوعات مهم در تشکل­های مختلف مورد بررسی قرار گیرد. حتی از اینکه از دل روحانیت مبارز، روحانیون مبارز بیرون آید و دارای تشکل مستقل شود، استقبال کردند.
۸- به نظر می­رسد دیدگاه امام در اصل تاسیس حزب به طور کلی منفی نبوده، بلکه با توجه به سوابق احزاب در ایران روی خوش به آن نشان نداده­اند. و دلیل آن اینکه در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ که مصادف بود با ۲۳ رمضان ۱۳۹۹ در جمع مردم ضمن اظهار خوشوقتی از اینکه ملل مسلمان از نامگذاری روز قدس استقبال کرده­اند و نیز هشدار به احزاب و گروههای فاسد و توطئه‏گری که مانع تحقق شعارهای داده شده ملت بودند، آرزو کردند که یک حزب مستضعفین در میان تمام ملل اسلامی شکل بگیرد و در این زمینه چنین گفتند: «من از ملتها و دولتهایی که در این ندای اسلامی با ما موافقت کردند و لبیک به ندای اسلام دادند تشکر می‏کنم؛ و سلامت و تأیید همه را از خداوند تعالی خواستارم. روز قدس یک روز اسلامی است، و یک بسیج عمومی اسلامی بود. و من امیدوارم که این امر مقدمه باشد از برای یک «حزب مستضعفین» در تمام دنیا. و من امیدوارم که یک حزب به اسم «حزب مستضعفین» در تمام دنیا به وجود بیاید، و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند، و مشکلاتی که سر راه مستضعفین است از میان بردارند، و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالَم ظلم کنند، و ندای اسلام را و وعده اسلام را- که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و «وراثت ارض» برای مستضعفین است- متحقق کنند. تا کنون مستضعفین متفرق بودند، و با تفرقه، کاری انجام نمی‏گیرد. اکنون که نمونه‏ای از پیوند مستضعفین در بلاد مسلمین تحقق پیدا کرد، این نمونه باید به یک سطح وسیعتری، در تمام قشرهای انسانهای تاریخ، تحقق پیدا کند به اسم «حزب مستضعفین»، که همان «حزب اللَّه» است و موافق اراده خدای تبارک و تعالی است که مستضعفین، وارث ارض‏ باید بشوند. ما از جمیع مستضعفین عالَم دعوت می‏کنیم که با هم در «حزب مستضعفین» وارد بشوند، و مشکلات خودشان را با دست جمع و اراده مصمم عمومی رفع کنند؛ و هر مسئله‏ای که در هر جا و در هر ملتی پیش می‏آید به وسیله «حزب مستضعفین» رفع بشود. » (صحیفه امام، ج‏۹، صص: ۲۸۰ و ۲۸۱).
۹- اگر چه در نظر اول این گونه برداشت می‌شود که دیدگاه امام نسبت به احزابی که تا آن زمان در ایران و بخشی از جهان اسلام شکل گرفته بود، چندان مثبت نبود، اما اینگونه نبود که به طور کلی با احزاب مخالف باشند و نظر ایشان متناسب با شرایط زمان و مکان بوده و نظر منفی ایشان نسبت به آن جزو امهات اندیشه تلقی نمی­شود. لذا اگر دانشمندان سیاسی و معماران اجتماعی در برهه­ای متوجه شوند که برای اصلاح امور چاره­ای جز تشکیل احزاب توانمند نیست، نمی­توان آنها را به خروج از خط امام(س) متهم کرد. زیرا مصالح ملی و دینی و توجه به شرایط زمان و مکان جزو امهات اندیشه ایشان است.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه