جامعه
مهرداد مزینانی - چالش اصلی مذاکرات هستهای ایران و ایالات متحده، حفظ حق غنیسازی اورانیوم در ایران است که طبق ماده چهارم معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT)، حقی مشروع و غیرقابل انکار برای ایران بهعنوان عضوی متعهد به این معاهده محسوب میشود. این حق که ریشه در اصول عدالت بینالمللی و برابری حقوقی دارد، نهتنها بهعنوان یک امتیاز قانونی، بلکه بهمثابه ضرورتی ملی برای تأمین نیازهای صلحآمیز ایران در حوزههای پزشکی، کشاورزی، صنعت و انرژی شناخته میشود. جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب، با وجود پیوستن به ان پی تی و تأکید مکرر بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای خود، همواره با سوءظن و مانعتراشیهای آمریکا مواجه بوده است. تلاشهای گسترده ایران برای دستیابی به دانش بومی هستهای با تحریمهای سنگین، فشارهای سیاسی و حتی تهدیدهای نظامی پاسخ داده شده است. این درحالی است که آمریکا با داشتن ۹۳ نیروگاه هستهای (بیشترین تعداد در جهان)، توسعه این صنعت را «اساس استقلال راهبردی» میداند. مقامات آمریکایی همزمان با مدرنسازی زرادخانههای هستهای خود، حتی به متحدانش مانند اسرائیل در زمینه سلاح هستهای چراغ سبز میدهد، بدون اینکه عضو از NPT باشند یا نظارتی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی بپذیرند. در مقابل، ایران را بهدلیل تلاش برای دستیابی به فناوری غنیسازی تحت فشار قرار میدهد، در حالی که طبق معاهده ان پی سی، غنیسازی برای مصارف صلحآمیز حق قانونی همه کشورهاست. آمریکا توسعه راکتورهای کوچک و پیشرفته (SMR) را تسهیل میکند، اما ایران را بهدلیل غنیسازی ۳.۶۷٪ (پایینتر از سطح مورد نیاز برای سلاح) تحریم میکند. مقامات آمریکا با فشار به آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بازرسیهای غیرمنطقی از تأسیسات ایران را تحمیل میکند، اما خود هیچگاه تحت چنین بازرسیهای شدیدی قرار نگرفته است. در همین حال، دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، با امضای دستورات اجرایی در سال ۲۰۲۵، روند صدور مجوز ساخت راکتورهای هستهای جدید را از ۱۰ سال به ۱۸ ماه کاهش داد. این اقدام با هدف تأمین انرژی مراکز دفاعی و دیتاسنترهای هوش مصنوعی و گسترش صنعت غنیسازی اورانیوم داخلی انجام شد. اقدامات آمریکا در حوزه انرژی نشان میدهد که مقامات این کشور در حوزه انرژی هستهای، «حق» را نه در چارچوب قوانین بینالمللی، بلکه براساس منافع خود تعریف میکند. ایالات متحده در پرونده انرژی هستهای، همواره با استانداردی دوگانه عمل کرده است. از یک سو، برای خود و متحدانش حقوق نامحدودی قائل است و از سوی دیگر، کشورهای مستقل را از حقوق مشروعشان بازمیدارد. این رفتار نهتنها مشروعیت حقوقی ندارد، بلکه تضعیفکننده صلح و امنیت جهانی نیز هست. رفتار آمریکا در قبال پرونده هستهای ایران، بار دیگر این پرسش اساسی را مطرح میکند که آیا انرژی هستهای یک «حق همگانی» است یا امتیازی انحصاری برای قدرتهای خاص؟ مادامی که نظام بینالملل براساس منطق سلطه و فشار عمل میکند، دستیابی کشورهایی مانند ایران به این فناوری، نهتنها دشوار بلکه پرهزینه خواهد بود. اما ایران، در کنار حفظ اصول و حقوق خود، مسیر گفتوگو، همکاری و تعامل را باز نگه داشته و بارها اعلام کرده است که استفاده از انرژی هستهای را فقط در چارچوب صلحآمیز دنبال میکند. قرار نیست برای آنکه تضمین بدهیم برنامه هستهای ایران هیچ تهدید امنیتی منطقه و فرامنطقهای ندارد، بخواهیم با دستور یکجانبه و نامشروع آمریکا از حق غنیسازی خود چشمپوشی کنیم. حالا در این بین ادعای برخی کشورها از اروپا تا آمریکا و... با توجیه داخلی اینکه چرخه غنیسازی و برنامه هستهای فقط فشار و تحریم را روی مردم ایران تحمیل کرده است پس باید این حق (غنیسازی) کنار گذاشته شود به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. این پرسش همچنان به قوت خود باقی است که جهان چه زمانی به نقطهای خواهد رسید که همه کشورها بدون تبعیض، از حقوق برابر در بهرهمندی از علم و فناوری برخوردار باشند؟