روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۱ شنبه ۸ بهمن - شماره 4301

گزارش کائنات از واقعه 8 بهمن 1357؛

انقلاب در میدان انقلاب

   سعید مختاران - رسانه‌های بین‌المللی: 8 بهمن؛ خونین‌ترین حادثه پس از 17 شهریور / بازخوانی اعترافات عوامل جنایت 8 بهمن
به‌ دنبال‌ بسته‌شدن فرودگاه‌ها در بهمن ۵۷ و جلوگیری از ورود امام به کشور،‌ اوضاع‌ کشور خصوصاً تهران‌ بار دیگر متشنج‌ شد. با تحصن‌ روحانیون‌ مبارز در دانشگاه‌ تهران‌، اطراف‌ دانشگاه‌ مرکز درگیری‌ شد. روز ششم‌ بهمن‌ در تهران‌ شایع‌ شد که‌ امام‌ خمینی‌ با یک‌ هواپیما پاریس‌ را به‌ مقصد تهران‌ ترک‌ کرده‌اند و هواپیمای‌ امام‌ در همدان‌ در پایگاه‌ شاهرخی‌ به‌ زمین‌ نشسته‌. به‌ دنبال‌ این‌ شایعه‌ ده‌ها هزار نفر به‌ خیابان‌ها ریختند و با شعار «مرگ‌ بر شاه»‌ به‌ تظاهرات‌ پرداختند. نقطه‌ درگیری‌ در میدان‌ ۲۴ اسفند(انقلاب‌) نزدیک‌ دانشگاه‌ بود. نیروهای‌ نظامی‌ در میدان‌ و خیابان‌های‌ منتهی‌ به‌ آن‌ مردم‌ را به‌ گلوله‌ بستند و ده‌ها نفر را شهید و مجروح‌ کردند.
علی دوانی در»نهضت روحانیون ایران» جلد نهم و دهم م نویسد:ساعت 4 بعدازظهر روز هشتم بهمن از راه پارک‌وی آمدم كه با وجود كسالت به مسجد دانشگاه بروم و در تحصن روحانیون شركت كنم. روز بعد چند ساعت سری زدم. آقایان در مسجد دانشگاه و اتاق‌های مجاور مسجد متحصن بودند. حجت‌الاسلام سید علی خامنه‌ای با آیت‌الله منتظری سرگرم تنظیم اعلامیه بودند. یكی از دوستان بازاری به من گفت: این آقایان با نان و خرما به سر می‌برند، از آن‌ها بخواهید كه از منزل غذای پخته برایشان بیاوریم. من گفتم ولی آقایان گفتند: نه با نان و خرما به سر می‌بریم.
لازم به یادآوریست كه مردم تهران و مسافرین كه برای استقبال امام آمده و در تهران ماندگار شده بودند، همین كه متوجه شدند علماء و فضلا و روحانیون قم و تهران و دیگر شهرستان‌ها در مسجد دانشگاه متحصن شده و دستگاه را غافلگیر كرده‌اند، به صورت دست‌جمعی نوحه‌خوانان، و در حالی كه دم گرفته و شعار می‌دادند خود را به دانشگاه رسانده و پس از شركت در مجمع علمای متحصن و شعار دادن و عزاداری و سینه‌زنی خارج می‌شدند، و باز دسته دیگر و با شور و هیجان بیشتر. در این دسته‌ها و گروه‌ها بازاری، دانشجو، كارگر، كارمند، كشاورز، روحانی و مرد و زن شركت داشتند. به طور خلاصه روحانیون انقلابی با این ابتكار خود كه دانشگاه را ستاد عملیات خود قرار داده بودند، كاری بسیار مناسب و به موقع نمودند. از طرف آیات عظام قم و مدرسین عالی مقام مشهد و دیگر بزرگان دین، طی تلگراف‌هایی تحصن روحانیون را تبریگ گفته و آمادگی خود را برای هرگونه كمك به آنان اعلام داشتند.
وقتی عصر روز هشتم دی به نزدیك پارك وی رسیدم، در پادگان جمشدیه سربازان را در سنگر كیسه گونی خاك و پشت بام‌ها دیدم كه پشت توپ و مسلسل نشسته و با تانك و توپ كه لوله‌های آن را رو به خیابان و هجوم احتمالی مردم گرفته بودند و از حدود بیست روز پیش بدین‌گونه به حال آماده‌باش ایستاده بودند، هرگونه جنبشی را زیر نظر داشتند.
از میدان كندی(میدان توحید) صدای تیراندازی از طرف دانشگاه شنیده می‌شد. هرچه به میدان 24 اسفند(میدان انقلاب) نزدیكتر می‌شدم، ابعاد تیراندازی بیشتر می‌شد و صدای كركننده شلیك تیر گوش‌خراش‌تر می‌گردید. به نزدیك مسجد امیرالمؤمنین در خیابان نصرت كه رسیدم پیاده شده، و رفتم پشت بام و دیدم كه جنگ تمام عیار در میدان 24 اسفند و جلو دانشگاه در گرفته است. آن روز معروف شد به «جنایت 8 بهمن».
در جلو مسجد امیرالمؤمنین(ع) ایستاده بودم و با پسرم می‌خواستم جلوتر رفته و در كنار خیابان امیرآباد میدان جنگ را ببینم و اگر راهی پیدا كردم خود را به دانشگاه و متحصنین برسانم، ولی مردمی كه از خیابان می‌آمدند مانع شدند، و گفتند تیر است و كشته و زخمی. وسائط نقلیه را می‌دیدم كه كشته و زخمی را به سرعت از میدان جنگ به در برده و به بیمارستان «مركز طبی‌كودكان» می‌بردند، از مردم خون می‌خواستند. یكی از جوانان كه كشته یا زخمی را با رفقایشان حمل می‌كردند وقتی نگاهش به من افتاد مرا از اتومبیل درآورد و فریاد زد: حاج‌ آقا! شما را به خدا ما را مسلح می‌كنید؟ چرا امام حكم جهاد و حمله به این نامردان را به ما نمی‌دهند؟
خوب است جریان مختصر آن را به شرح زیر و به استناد گفتار شهود عینی بخوانید:
اخیراً یعنی سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ 58 كه دو نفر از عوامل جنایت 8 بهمن در میدان 24 اسفند تیرباران شدند، پرده از راز جنایت آن روز و كشتار مردم در مقابل ژندارمری برداشته شد. سرهنگ حسین فروس‌پناه فرمانده قرارگاه ستاد كل ژندارمری دستور تیراندازی به پرسنل تحت فرماندهی خود به سوی مردم و سركوبی تظاهركنندگان را صادر كرد، و سرگرد ژندارم حسین اصفهانیان فرمانده ترابری ستاد كل ژندارمری نیز دستور تیراندازی به سوی مردم و مباشرت در كشتار افراد بی‌گناه داده بود. اعتراف عامل حادثه مزبور طبق كیفرخواست دادستان دادگاه انقلاب بشرح زیر است:
«در تاریخ 8 بهمن ماه 1357 حدود ساعت 1/5 الی 2 بعدازظهر اتوبوس‌های ژندارم كه عازم ستاد ژندارمری بودند به علت سرعت زیاد با مردمی كه در حوالی میدان 24 اسفند تجمع كرده بودند برخورد می‌كند و راننده مورد اعتراض قرار می‌گیرد، و این امر باعث برخورد راننده‌های مسلح اتوبوس‌ها و مردم می‌گردد. بدنبال آن قوای مسلح ژندارم توسط راننده اتوبوس از قضیه مطلع شده و در این هنگام سرگرد حسین اصفهانیان از ستاد ژندارمری بیرون آمده و به افراد نظامی و راننده‌های مسلح دستور تیراندازی می‌دهد. زد و خورد بر اثر تیراندازی آغاز می‌شود و در تعقیب آن تمام قوای آماده ژندارم وارد صحنه عملیات می‌گردند و سربازان و افسران و درجه‌داران ژندارم به دستور متهم، مردم را هدف قرار می‌دهند و كشتار را آغاز می‌كنند و زد و خورد تا ساعت 6 بعدازظهر ادامه می‌یابد.
در جریان سركوب مردم یك سرباز ژاندارم نیز در نزدیكی ستاد كشته می‌شود و با رسیدن نیروهای كمكی از طرف فرمانداری نظامی، قتل و جرح و تلفات تشدید می‌شود كه در این حادثه بیش از یكصد تن به قتل می‌رسند و حدود چهارصد نفر مجروح می‌شوند و بعضی اتوبوس‌های ژندارمری و شركت واحد بر اثر خشم مردم به آتش كشیده می‌شود و میدان 24 اسفند و خیابان 30 متری با خون پاك شهدا رنگین می‌شود. طبق گزارشات رسمی ستاد ژندارمری نیروهای ژندارم در این قتل عام 21 عدد گاز اشک‌آور و 1365 فشنگ جنگی با تفنگ ژ-3 و كلت به مصرف می‌رسد و جنایت و بی‌رحمی را به نهایت رسانیدند».
خبرگزاری‌های بین‌المللی زد و خورد 8 بهمن را پس از 17 شهریور، خونین‌ترین حوادث تهران دانستند.
امام در آخرین روزهای اقامتشان در نوفل لوشاتو: من بیعتم را از شماها برداشتم
بنیانگذار جمهوری اسلامی در آخرین روزهای اقامتشان در پاریس در سخنانی که در جمع کارکنان اقامتگاهشان بیان فرمودند، از لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور گفتند.امام در نوفل لوشاتو
بنیانگذار جمهوری اسلامی در آخرین روزهای اقامتشان در پاریس در سخنانی که در جمع کارکنان اقامتگاهشان بیان فرمودند، از لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور گفتند. ایشان در پایان سخنان کوتاهشان در این جمع در روز 4 بهمن ماه 1357، خطاب به حاضرین فرمودند: «ممکن است که آن طوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر بیفتید. من بیعتم را از شماها برداشتم.» متن این سخنان در ادامه آمده است:
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]
من از همه این آقایان متشکرم که در این موقعی که ما گرفتار این مسائل هستیم، کمک کردند و کارها را انجام دادند. و باید بگویم که کار، کار خودشان بوده و منزلْ منزل خودشان بوده؛ و این معنا را تنبه بدهم که وقتی در یک منزل محقری ما باید با اجتماع کار بکنیم، یعنی دسته جمعی هر کسی یک کارش را بکند، و میسور نیست برای یک نفر یا دو نفر [که‏] همه کارها را انجام بدهند، آن وقت راجع به کار کشوری که الآن تقریباً باید گفت مصایب هست و تا حالا خرابکاری بوده، کار یک کشور نمی‏ شود انجام بگیرد الّا اینکه همه اجزای کشور، همه افراد کشور، در آن همکاری کنند. اگر ملت ایران همه آنها، هر کس در هر جا هست، اقدام به ساختمان این مملکت نکند، مملکت به حال خرابه یا نیم خرابه باقی خواهد ماند و مسئول خواهیم بود همه. هر کس هر کاری را می‏ تواند باید تا یک مدتی با صبر و تحمل و ...، تحمل زحمات اقدام بکند. اگر همچو چیزی شد مملکتی آباد و صحیح و خوب محقق خواهد شد. همه جهاتش تمام خواهد شد.
و باز همه اجزای مملکت باید نظارت در امور بکنند که نتوانند شیاطین باز رخنه بکنند. در [ادارات‏] دولتی اشخاصی که رفت و آمد می‏ کنند، اینها باید نظارت در کارهای آنها بکنند، یعنی مثل سمت بازرسی و تفتیش و این طور چیزها که اگر خطایی اینها می‏ کنند، تعمدی می‏ کنند- عرض می‏ کنم که- خیانتی می‏ کنند، به دستگاه قضایی اطلاع بدهند تا اینکه آنها تعقیب بکنند.
همه مصیبتهایی که در این سالها واقع شده است برای این بوده است که دستگاهها سرِخود بوده‏ اند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصی که به اسم شاه در این مملکت حکومت کرده، سرِ خود حکومت کرده، مقید به قوانین نبوده. وقتی که این سرِ خود حرکت کرد، کسانی هم که دنبال او هستند از او یاد می‏ گیرند، اینها هم سرِ خود می‏ شوند. وقتی یک مجلسی را به طور سرِخودی و بدون رعایت قوانین به وجود آوردند، نمایندگان این مجلس هم سرِخود خواهند شد، پایبندِ قوانین نخواهند شد. باید اینها خاتمه پیدا بکند اگر بخواهد مملکت ایران یک مملکتی بشود که مترقی به معنای واقعی باشد، نه اینکه لفظی و همین گفتن ترقی. معنویات یک مملکتی را باید درصدد بود که اصلاحش کرد؛ یعنی باید دست خیانت را کوتاه کرد، دست جنایات را کوتاه کرد. همه جاهایی که یک عضوی از اعضای ادارات دولتی یا دولت، عضوی از اعضای دولت تکفل می‏ کنند، مردم موظفند که نظارت کنند در آن. آنهایی که می ‏روند آنجا برای گرفتاری هایی که مثلًا دارند، محاکماتی که دارند، می ‏روند در کلانتری ها، می‏ روند در نظمیه، می‏ روند در- عرض می‏ کنم- دادگستری و امثال اینها، خودشان باید ناظر باشند که چه می‏ گذرد. و خودشان مکلفند، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود مکلفند که چیزهایی که گذشته است اگر خلاف بوده است، به جاهایی که برای این امر تأسیس می‏ شود اطلاع بدهند تا تعقیب بشوند. اگر مدتی یک همچو جهتی پیش بیاید که یک محاکم صالحه ‏ای تصرف بکند در همه امور، یعنی برسد به داد مردم، همچو نباشد که مثل حالا باشد که دادگستری ها کاری به این حرفها ندارند یا نمی ‏توانند داشته باشند- عرض می‏ کنم- کلانتری ها که بخواهند مردم را لخت بکنند، امثال اینها، اگر این طورها باز ادامه پیدا بکند فرض کنید که آن دزد بزرگ رفت، دزد [های‏] کوچک جای او می‏ نشینند و کارها را انجام می‏ دهند. باید همه‏ تان- همه‏ مان در این امور دقت کنیم و دنبال کنیم و فداکاری بکنیم تا اینکه ان شاء اللَّه یک مملکت صحیحی بار بیاید.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را می ‏خواهم. و از اینکه این مدت‏ شماها زحمت کشیدید عذر می‏ خواهم. خداوند شما همه را حفظ بکند و سلامت بدارد. و ما حالا می‏ رویم به این مملکت ببینیم که آیا چه می ‏شود. هر چه که بشود هم، ما بنا داریم که برویم؛ حالا چه از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، برویم و پیاده بشویم و هر چه بشود.
 [یکی از حضار: ما افتخار می‏ کنیم قربان در خدمتتان باشیم‏]
امام: خدا همه‏ تان را حفظ کند.
و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که- به آقای یزدی و بعضی از آقایان گفتم- که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض می‏ کنم که ممکن است که آن طوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، شما حالا جوان هستید.
 [یکی از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا می‏ کنم‏]
 [یکی دیگر از حضار: من به خانم ها هم عرض کردم که آقا فرمودند احیاناً خانم ها نباشند در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت شما عرض کنم، مگر امام حسین حضرت زینب و خواهران خویش را همراه نبردند؟]
امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر است وضعمان. نخیر، من میل دارم همراه خانمها نباشم، آقایان هم همین طور. همین هم که، خوب گمان می ‏کنم اگر این طور بشود که من بروم علی‏ حده و بعد آقایان [بیایند نگرانی من کمتر است‏].
خداوند عمر شما را زیاد کند؛ موفق باشید ان شاء اللَّه. در هر صورت من برایم ناگوار است که برای خاطر من کسی به زحمت بیفتد. من برای خودم مانعی ندارد اما ناگوار است برایم که ببینم یکی از برادرهای من برای خاطر من گرفتار شده است. ان شاء اللَّه خداوند همه‏ تان را حفظ کند و موفق باشید.
 (صحیفه امام، ج‏5، ص: 525-527)

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه