صفحه اول
غلام همدانی- حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱، علاوه بر اینکه در صحنه سیاست خارجی آمریکا و روابط بینالملل تغییرات عمدهای به وجود آورد، باعث شد که به نوعی تاریخ روابط بینالملل به دوران قبل و بعد از ۱۱ سپتامبر تقسیم شود. حوادث یازده سپتامبر باعث شد که مفهوم جدیدی به نام جنگ علیه ترور وارد ادبیات سیاسی جهان شود. این جنگ علیه ترور با وجود داشتن مفاهیمی منطقی و بزرگ مانند مبارزه با تروریسم و افراطگرایی مذهبی در بُعد دیگر خود باعث شد که بسیاری از اقلیتهای نژادی و دینی و بهخصوص مسلمانان به بهانه جنگ علیه تروریسم مورد هجمه و آزار در آمریکا و سایر نقاط جهان قرار گیرند؛ رویهای که از همان روزهای اولیه بعد از این حوادث تروریستی آغاز شد و همچنان در آمریکا و سایر نقاط جهان و به شیوههای گوناگون ادامه دارد. از آنجايي كه آمريكا پس از فروپاشي شوروي استراتژي خود را بر مبناي برقراري نظم نويني در جهان پايه ريزي كرد. اين نظم مبتني بر يك نظام سلطهگرانه جديد بود كه ابعاد اقتصادي سياسي، نظامي، فرهنگي و امنيتي را در بر مي گرفت. در اين ميان دو بعد نظامي و اقتصادي از اهميت بيشتري برخوردار بود. در بعد اقتصادي استراتژي ايالات متحده مبتني بر ايجاد روابط سلطه و چپاولگري اقتصادي از طريق سازمان تجارت جهاني است. اين كشور در پي ايجاد نظم نويني برآمد كه براساس آن هر كس از درون اين سيستم و نظام خارج شود از امتيازات آن محروم و با مشكلات عديده اي مواجه خواهد گرديد بطوري كه خواه نا خواه كشورها مجبور به پذيرش اين سلطه اقتصادي خواهند بود. در بُعد نظامي نيز آمريكا پس از فروپاشي شوروي در صدد حفظ برتري نظامي خود در جهان بوده است. در اين راستا استراتژي اين كشور بر پايه انديشه برخورد تمدنها شكل گرفت. در اين انديشه همواره براي تمدن غربي يك دشمن خارجي وجود خواهد داشت. تا پيش از فروپاشي شوروي اين دشمن در قطب كمونيسم متجلي بود و اكنون پس از فروپاشي اردوگاه كمونيسم اين دشمني در ضديت با اسلام و مسلمانان متجلي گرديد و لذا مشاهده مي كنيم كه ايالات متحده پس از كمونيسم ضديت و دشمني خود را با اسلام و مسلمانان افزايش داد و در تبليغات گسترده اي كه به راه انداخت نوك حملات و تهديدت خود را مستقيماً متوجه آنان ساخت اين سياستگذاري خود عامل بروز حادثه 11 سپتامبر بود كه در آن دو قطب قدرتمند اقتصادي و نظامي آمريكا هدف قرار گرفت. بنابراين در بررسي اجمالي پيدايش اين حادثه مي توان گفت مهم ترين دليل اين واقعه پيروي ايالات متحده از استراتژي سلطه و توسعه طلبي بود. در اين استراتژي حمايت از رژيم صهيوتيستي يا دولتهاي سركوبگر خاورميانه، سياست هاي انحصارطلبانه اقتصادي و نظامي قرار ميگيرند. حمايتهاي بي دريغ و بي چون و چراي آمريكا از رژيم صهيوتيستي بر عليه مسلمانان همواره خشم مسلمانان را برانگيخته است. اين حمايتهاي بي چون و چرا حتي در محافل داخلي آمريكا نيز سؤال برانگيز است. يكي از اساتيد دانشگاه آمريكا مي گويد: «اين امر در تاريخ آمريكا بيسابقه است كه هيچ كس در كنگره جرأت ندارد از نحوه طرفداري دولت از اسرائيل انتقاد كند زماني كه بحث اسرائيل در كنگره مطرح مي شود هيچ كس لام از كام نمي گشايد و جرأت سخن گفتن ندارد!» بطور قطع اين گونه حمايت هاي بي چون و چرا از يك دولت غاصب و اشغالگرخود موجد نفرت و كينه بويژه در ميان مسلمانان خواهد بود و از اين رو مشاهده مي كنيم در اين حادثه قلب اقتصادي و مالي ايالات متحده كه در ضمن بزرگترين پايگاه لابي يهودي در اين كشور نيز تلقي مي شد مورد هدف قرار گرفت و در كنار آن حمله به ساختمان پنتاگون، وزارت دفاع آمريكا نيز در واقع حمله به اوج گيري قدرت نظامي ايالات متحده بود كه اين كشور سعي مي كرد از طريق آن سلطه خود را بر جهان تثبيت نمايد.