کائنات انتخاب دولت در خصوص مذاکرات هستهای را بررسی می کند
صبری که لبریز نمی شود!
نیما سلحشور- دغدغه ایران این است که یک ساز و کار جدید بازرسی برای این سه مرکز تهیه شود که طبیعتا با بازرسی عادی از این مراکز متفاوت است. این مسئله در آژانس مسبوق به سابقه است. برای مثال از حدود یک سال پیش، آژانس مشغول تهیه پروتکلی برای بازرسی از فعالیت های برزیل و استرالیا درمورد زیردریایی های هسته ای است
اخیرا گروسی در اظهارنظری گفته است بدون توافق با ایران، سایه شمشیر داموکلس پابرجاست. این در حالی است که عراقچی تأکید کرده آژانس فاقد پروتکلهای لازم برای بازرسی از مراکز مورد تهاجم است و تا زمان تعیین چارچوبهای جدید برای مقابله با تهدیدات ایمنی و امنیتی، امکان بازرسی وجود ندارد.
دو تجربه توافق سال ۲۰۱۵ و عملیات نظامی
عراقچی تأکید کرد: ما توافق کردیم و آژانس نیز پذیرفت که لازم است برای یافتن یک شیوه و چارچوب مشخص، درباره نحوه بازرسی این تأسیسات مذاکره کنیم. به گزارش انتخاب، در بخشی از گفتوگوی سید عباس عراقچی، وزیر خارجه با شبکه راشاتودی آمده:
مجری: شما در مسکو حضور دارید؛ کشوری که در وزارت امور خارجهاش هم سازوکارهای دیپلماسی سنتی وجود دارد و هم یک کارگروه ویژه برای تعامل با دولت ترامپ، بهویژه از طریق فرستاده ویژه ریاستجمهوری، استیو ویتکاف. من میدانم که این کانال برای ایران نیز باز بوده است. آیا این مسیر را مؤثرتر یا امیدوارکنندهتر از دیپلماسی نهادی سنتی از طریق وزارت خارجه آمریکا میدانید؟
عراقچی:واقعیت این است که من با استیو ویتکاف در تماس بودهام؛ البته نه در این روزها، زیرا چند ماهی است که تصمیم گرفتیم این تماسها را متوقف کنیم. من با او درباره برنامه هستهای ایران مذاکره میکردم. ما پنج دور مذاکره داشتیم و حتی دور ششم را برای ۱۵ ژوئن تعیین کرده بودیم، اما دو روز پیش از آن، اسرائیلیها به ما حمله کردند. این حمله بدون هیچگونه تحریک قبلی و غیرقانونی بود و سپس ایالات متحده نیز به آن پیوست. این واقعاً بسیار عجیب بود که چگونه در میانه مذاکرات تصمیم گرفتند به ما حمله کنند. این موضوع برای ما یک تجربه بسیار بسیار تلخ بود؛ و در واقع پیش از آن نیز تجربه تلخ دیگری داشتیم، زمانی که آمریکا تصمیم گرفت بدون هیچ دلیل موجهی از توافق سال ۲۰۱۵ که با نام برجام شناخته میشود خارج شود. در حقیقت تنها دلیل این بود که یک رئیسجمهور آمریکا دستاوردهای دولت پیشین را نمیپسندید. پس از این جنگ دوازدهروزه، من همچنان با استیو ویتکاف در تماس بودم و دیدگاههایمان را ردوبدل میکردیم. آنها بر ازسرگیری مذاکرات اصرار داشتند، اما به نظر من این اصرار با رویکردی کاملاً نادرست همراه بود.
مجری: میتوانم درباره همین رویکرد از شما سؤال کنم؟ چون شنیدهام که پس از حملات ژوئن به تأسیسات هستهای ایران گفتهاید که ایران به تهدید و فشار پاسخ مثبتی نمیدهد، اما به احترام و کرامت پاسخ میدهد. آیا فکر میکنید دولت فعلی آمریکا هنوز قادر است چنین رویکردی را ارائه دهد؟
عراقچی: این بستگی دارد به اینکه آیا آنها به این نتیجه برسند که مذاکره با دیکته کردن تفاوت دارد یا نه. ما برای یک توافق عادلانه و متوازن که از طریق مذاکره حاصل شود آمادهایم، اما برای پذیرش دیکته آماده نیستیم.اگر آنها با یک ایده عادلانه و متوازن برای یک راهحل مذاکرهشده، مبتنی بر منافع متقابل هر دو طرف، به سراغ ما بیایند، آنگاه ما آن را بررسی خواهیم کرد. در واقع، همانطور که میدانید، حتی در همین سال ۲۰۲۵ نیز تجربههای تلخی داشتهایم، چه برسد به سالهای قبل. ما مذاکره کردیم، اما در همان زمان به ما حمله شد. بار دیگر، در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل وارد مذاکره شدیم تا برای مسئله موسوم به «اسنپبک» راهحلی پیدا کنیم. ما ایدههای خوبی ارائه دادیم، اما همه آنها رد شد. پس از آن به این نتیجه رسیدیم که دیگر کافی است. آنها آمادگی یک توافق عادلانه را ندارند. بنابراین باید صبر کنیم تا زمانی که به آن نقطه برسند و آنگاه بتوانیم گفتوگو کنیم.
مجری:در مورد زمان صحبت کردید. شش ماه از حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در نطنز و فردو میگذرد و میزان خسارات همچنان موضوع بحث و گمانهزنی است. برای مثال، پنتاگون در ارزیابی خود اعلام کرده که برنامه هستهای ایران بین یک تا دو سال عقب افتاده است. آیا این ارزیابی از نظر شما معتبر است؟
عراقچی:واقعیت این است که تأسیسات ما آسیب دیدهاند؛ آن هم بهطور جدی. اما واقعیت دیگری هم وجود دارد و آن این است که فناوری ما همچنان پابرجاست، و فناوری را نمیتوان بمباران کرد. عزم و اراده ما نیز همچنان وجود دارد. ما حق کاملاً مشروعی برای استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای، از جمله غنیسازی، داریم و میخواهیم از این حق استفاده کنیم. این فناوری را خودمان توسعه دادهایم. دانشمندان ما برای آن فداکاری کردهاند. مردم ما فداکاری کردهاند؛ آنها از تحریمها و اکنون از یک جنگ بسیار ویرانگر رنج بردهاند. بنابراین ما نمیتوانیم از حقوق خود صرفنظر کنیم. اما در عین حال، ما آمادهایم اطمینان کامل بدهیم که برنامه ما صلحآمیز است و برای همیشه صلحآمیز باقی خواهد ماند. دقیقاً همین کاری است که در سال ۲۰۱۵ انجام دادیم. در آن زمان، ما پذیرفتیم که در ازای رفع تحریمها، اعتمادسازی درباره ماهیت صلحآمیز برنامه خود انجام دهیم. این روند موفق بود. آمریکا، سه کشور اروپایی، روسیه و چین با زبان احترام با ما وارد تعامل شدند. آنها خواستار یک توافق عادلانه شدند؛ اعتمادسازی در برابر رفع تحریمها، و ما نیز پاسخ مثبت دادیم.نتیجه فوقالعاده بود. ما به توافق دست یافتیم و تمام جهان آن را بهعنوان یک دستاورد دیپلماسی جشن گرفت. بنابراین ما این تجربه را داریم و تجربه دیگری هم داریم؛ تجربه عملیات نظامی. این تجربه نتوانست به اهداف خود دست یابد، اما آن تجربه دیپلماسی، تجربهای موفق بود. پس ما دو گزینه پیش رو داریم. انتخاب با ایالات متحده است.
مجری:اکنون آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواستار دسترسی به تأسیسات آسیبدیده شده است، در حالی که ایران اصرار دارد که پس از حملات اسرائیل و آمریکا به زیرساختها، شیوههای بازرسی باید مورد بازنگری قرار گیرد.چه نوع تغییراتی را در رویکرد آژانس میخواهید ببینید؟ آیا صرف محکومیت این حملات کافی است یا انتظار دارید آژانس در نحوه عملکرد خود تجدیدنظر کند؟
عراقچی:به نظر من بسیار تأسفبار است که آژانس و مدیرکل آن نتوانستند تجاوز و حمله به یک تأسیسات هستهای صلحآمیز که تحت نظارت و پادمان آژانس بوده است را محکوم کنند. این موضوع به یک سابقه بسیار بد در تاریخ آژانس تبدیل شد. اما موضوع بازرسی از تأسیسات مورد حمله قرارگرفته مسئلهای متفاوت است. ما همچنان عضو متعهد پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) هستیم و آماده همکاری با آژانس میباشیم.اما ما یک سؤال ساده از آژانس داریم: لطفاً به ما بگویید یک تأسیسات هستهای که مورد حمله قرار گرفته است چگونه باید بازرسی شود؟و پاسخی برای این سؤال وجود ندارد، چرا که هیچ سابقهای در این زمینه وجود ندارد. بنابراین ما توافق کردیم و آژانس نیز پذیرفت که لازم است برای یافتن یک شیوه و چارچوب مشخص، درباره نحوه بازرسی این تأسیسات مذاکره کنیم. این موضوع اکنون روی میز است و باید با آژانس بنشینیم و در اینباره گفتوگو کنیم.
اگر ایران راه حل میانه پیدا کند، اروپا و آمریکا استقبال می کنند
دکتر رحمن قهرمان پور، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی و روابط بین الملل ، پالسهای موجود درباره مذاکرات، مسائل هستهای و احتمالات پیش رو را مورد بررسی قرار داده است:
رحمان قهرمان پور به فرارو گفت: «آژانس بیشتر تابع تحولات سیاسی است تا این که ماجرا برعکس باشد. مذاکره ما منوط به توافق با آژانس نیست. روابط ما همیشه افت و خیزهای در شرایط مختلف داشته اما هرگاه دو کشور ایران و آمریکا اراده سیاسی خود را بر این موضوع گذاشته اند که مذاکره کنند، آژانس نتوانسته یا نمی تواند مانع شود. اما این موضوع که چرا آژانس بر بازدید از این سه مرکز اصرار دارد، بسیار مهم است.»
وی افزود: «گروسی اعلام کرده ما به مراکزی که بمباران نشده دسترسی داریم. یعنی راستی آزمایی و فعالیت های متداول آژانس در حال انجام است. اما ایران اجازه بازرسی از سه مرکز آسیب دیده نطنز، فوردو و اصفهان را نمی دهد. آقای عراقچی در گفتگو با خبرگزاری ژاپن گفت که چون به سه مرکز هسته ای ما حمله شده، پروتکل و دستورالعمل بازرسی از این سه مرکز باید متفاوت باشد. البته آژانس چنین چیزی را نپذیرفته ولی به نظر می رسد توافق مصر در همین چارچوب بود.»
ایران به دنبال ساز و کار بازرسی جدید است
این تحلیلگر ارشد سیاست خارجی در ادامه گفت: «دغدغه ایران این است که یک ساز و کار جدید بازرسی برای این سه مرکز تهیه شود که طبیعتا با بازرسی عادی از این مراکز متفاوت است. این مسئله در آژانس مسبوق به سابقه است. برای مثال از حدود یک سال پیش، آژانس مشغول تهیه پروتکلی برای بازرسی از فعالیت های برزیل و استرالیا درمورد زیردریایی های هسته ای است. بنابراین درخواست ایران مبنای حقوقی دارد. آژانس هم حداقل درباره برزیل و استرالیا پذیرفته که یک ساز و کار متفاوتی اتخاذ کند.»
وی افزود: «اما درباره سایت هایی که پیش از این در دیگر نقاط جهان بمباران شده اند، مثل دیرالزور سوریه در سال ۲۰۰۵ یا سایت اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۰، آژانس نپذیرفته که ار مراکز بمباران شده به شکل ویژه یا با محدودیت بیشتر بازرسی کند. باید دید پیشنهاد ایران مورد پذیرش آژانس قرار میگیرد یا نه. فعلا، ایران این موضوع را نپذیرفته است.تفسیر ایران این است که توافق قاهره به این معنا بوده که آژانس پذیرفته با ساز و کار جدیدی در فوردو و نطنز و اصفهان وارد شود. افزون بر این اختلاف نظر حقوقی، سرنوشت ۴۴۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد، برای آژانس، اروپا، آمریکا و اسرائیل بسیار مهم است. بنابراین ایران سعی می کند بدون گرفتن امتیازی بزرگ، زیر بار نرود. یعنی یک امتیاز بگیرد و سپس امتیازی بدهد.»
اگر ایران راه حل میانه پیدا کند، اروپا و آمریکا استقبال می کنند
این تحلیلگر امور بین الملل در ادامه تاکید کرد: «ایران می خواهد دور جدید مذاکرات را شروع کند. مشروط بر این که همانطور که آقای عراقچی هم اخیرا گفته آمریکا هم شرط غنی سازی ایران را بپذیرد و بعد ایران توافق قاهره را انجام دهد. اما نمیدانیم که این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. اگر طرف مقابل امتیاز ندهد، تجربه نشان داده که ایران معمولا سعی می کند یک راه حل میانه پیدا کند که آژانس وارد فضای تنش با ایران نشود چون مجددا در ماه مارس (حدود ۳ ماه دیگر) جلسه فصلی شورای حکام برگزار می شود و ممکن است این بار اروپایی ها بخواهند پرونده را به شورای امنیت بفرستند تا فشارها را بر ایران افزایش دهند. حدس من این است که ایران یک راه حل میانه پیدا می کند.»
وی افزود: «این را در نظر داشته باشیم که طرف مقابل در مورد آژانس حساسیتی نداشته و ایران هر اندازه همکاری کرده، استقبال شده است. تنها منبع آن ها هم آژانس نیست. نهادهای جاسوسی و منابع دیگری هم برای جاسوسی و کسب اطلاعات دارند. در ۲۳ خرداد هم معلوم شد که آن ها حتی از مکانهایی که مورد بازدید آژانس نبود اطلاعات داشتند. یا حتی از طریق تصاویر ماهواره ای به اطلاعاتی دست پیدا می کنند. اهمیت آژانس در این است که یک نهاد فنی است و اعتبار و مشروعیت دارد. بازرسان آژانس با چشم خود هرچه حدس زده می شود، میبینند و این مهم است. به رغم پیشرفت های تکنولوژیک همچنان نظر نیروی انسانی مهم است. بنابراین، اگر ایران راه حل میانه ای پیدا کند، آمریکا و اروپا هم استقبال می کنند.»
با تغییر «عنوان» مذاکره هر دو طرف با آبرو پای میز مذاکره بر می گردند
علیاکبر صالحی گفت: «عنوان» مذاکره «ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد». با این تغییر عنوان، هر دو طرف با حفظ آبرو میتوانند به مذاکره بازگردند. راهحلهای فنی قابل قبول برای هر دو طرف وجود دارد.
در میان این همه بحران فزاینده در دنیا اعم از اوکراین، غزه، ونزوئلا و ایران، بسیاری از مردم و نخبگان سیاسی پیگیر پیشبینیها از آیندهی جهان هستند.
بنا بر روایت انتخاب، علیاکبر صالحی در مصاحبهای گفت:پیشتر مقالهای نوشته بودم که در آن یکی از سؤالهایی که مطرح کرده بودم این بود که توقف احتمالی جنگ اوکراین چه نفعی برای آمریکا دارد؟ و توضیح داده بودم که آمریکا ظاهراً تلاش میکند صلح برقرار شود؛ فرض کنیم این تلاش به نتیجه برسد، چه سودی برای آمریکا خواهد داشت؟ در واقع، سودی نمیبرد؛ در حالی که اگر آنرا به صورت «استخوان لای زخم» نگه دارد، هم روسیه را از طریق ادامه جنگ با اوکراین ضعیفتر و ضعیفتر میکند، هم اروپا را بیشتر به خود وابسته میسازد و هم پای خود را مستقیماً به میان نمیکشد.
با این حال، اکنون معتقد هستم که آمریکا ظاهراً بسیار جدی به دنبال صلح است. چرا اینقدر جدی؟ پیشتر گمان میکردم میخواهد همان استراتژی «استخوان لای زخم» را حفظ کند، اما اکنون به نظر میرسد هدفش جدا کردن روسیه از چین است؛ میخواهد روسیه را از دامن چین بیرون بکشد. حتی اگر این کار را انجام دهد، همچنان نیمنگاهی هم به معلق نگه داشتن روسیه در هوا دارد. به گونهای که حتی در صورت مصالحه با اوکراین، بستهای به ظاهر جذاب ارائه دهد که سرنخهای آن در دست آمریکا بماند؛ آنچه محرز است، همین است که آمریکا بازی را بسیار پیچیده پیش میبرد.
همین رویکرد را در غزه نیز به کار بسته است؛ همهی سرنخها در دست خودش است: از کشورهای عربی گرفته تا اسرائیل و منافع خود در خاورمیانه.
در مورد ونزوئلا نیز قبلاً مدعی بودند قاچاقچی مواد مخدر است، اما اکنون ترامپ میگوید آنها نفت ما را بردهاند (دزدیدهاند) و باید نفتمان را پس بگیریم! این «تغییر بیان» نشان میدهد که ونزوئلا به دلیل برخورداری از بزرگترین ذخایر نفتی جهان _برای آمریکا بسیار مهم است.
با این حال، برای من مبهم است که چگونه کسی که خود را «رئیسجمهور صلح» مینامد و ادعا میکند ۸ جنگ را پایان داده، میخواهد در افکار عمومی کشورش، ورود به درگیری با ونزوئلا را توجیه کند.
به نظر میرسد اوضاع به گونهای پیش میرود که احتمالا شاهد مقاومت مردم ونزوئلا خواهیم بود. «مونرو» یکی از رؤسای جمهور آمریکا معتقد بود که «آمریکای لاتین همواره باید حیاط خلوت آمریکا باشد و نباید گذاشت که پای قدرتهای بزرگ دیگر در آن باز شود»؛ براساس همین دکترین، آمریکا بدنبال افزایش نفوذ خود در این منطقه و به حاشیهراندن دیگر قدرتهای جهانی از آمریکای لاتین است.
در عین حال، تاریخ نشان داده است که قدرتهای بزرگ، علیرغم اقتدارشان، گاه در حکمرانی خود در مواقعی مرتکب اشتباه های سرنوشتساز میشوند. اگر آمریکا از ونزوئلا دست بکشد، آنهم پس از این همه سر و صدا، قطعا در افکار عمومی جهان متحمل شکست سنگینی خواهد شد. اما اگر وارد عمل شود، معلوم نیست که آیا این اقدام به جرقهای غیرقابل کنترل تبدیل میشود یا نه. قضیهی ونزوئلا میتواند به پاشنهی آشیل آمریکا تبدیل شود.
اما سادهترین و کمهزینهترین پروندهی که روی دست آمریکاست، پروندهی هستهای ایران است. بنابراین، با توجه به بحرانهای پیچیده و همزمان در غزه، ونزوئلا، اوکراین و غیره، حل مسئلهی ایران برای آمریکا آسانتر خواهد بود. اگر عاقلانه عمل کند، به سوی حل آن خواهد رفت تا برای خود پشتوانهای سیاسی و تبلیغاتی در اداره بحرانهای دیگر ایجاد کند.
اما شاهبیت مسئله این است: چگونه میتوان به این پرونده ورود کرد؟
طرفین حرف آخر مذاکره را از همان ابتدا میزنند؛ بنابراین، هر کس پای میز مذاکره بیاید، به معنای آن است که در برابر طرف مقابل کوتاه آمده است.
پیشنهاد من این است که ممکن است یک راه برای شکستن این بنبست، وجود داشته باشد و آن تغییر «عنوان» مذاکره است – نه تغییر موضوع. برای مثال به جای اشاره به حق غنی سازی، عنوان را به این صورت تغییر دهند: «ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد» که مورد پذیرش هر دو سو است.
اگر این عنوان پذیرفته شود، هر دو طرف میتوانند با حفظ آبرو به میز مذاکره بازگردند، زیرا این عنوان مورد تأیید مشترک هر دو طرف است.امیدوارم با وقوع این اتفاق، بشود راهحلهای فنی مورد پذیرش طرفین را بعداً مطرح کرد. بنده معتقدم چنین راه حل هایی وجود دارد.
حمله نظامی آمریکا به ایران زنگ خطری برای مسئولان کشور است
روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به روابط ایران و آمریکا مدعی شد حمله نظامی واشنگتن به کشورمان باید زنگ خطری برای مسئولان باشد.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: سیاست خارجی ایران سالهاست میان دو رؤیای متضاد یعنی رؤیای عبور تهاجمی از نظم جهانی و رؤیای تطبیق عقلانی با قواعد آن معلق مانده است. نه اولی به تصمیم نهایی رسیده و نه دومی به ارادهای واقعی. در فضای سیاست ایران دو دیدگاه اصلی روبهروی هم ایستادهاند. گروهی معتقدند تنها راه برونرفت، اتخاذ موضعی تهاجمیتر و حتی حرکت به سمت سلاح هستهای است. گروهی دیگر میگویند باید از خیال برهمزدن نظم جهانی دست کشید و با قواعد آن - هرچند ناعادلانه - کنار آمد. مسئله اما خود این دوگانه نیست. مسئله آن است که نظام حکمرانی میان این دو رویکرد گرفتار شده و نه تصمیم قطعی برای عبور از نظم موجود گرفته و نه توانسته با ارادهای منسجم خود را با آن تطبیق دهد. نتیجه، تعلیقی است که هزینهاش را کشور و مردم میپردازند.
این تعلیق، بیش از هر جا در مسئله آمریکا عیان است که از بنیادیترین و پیچیدهترین مسائل راهبردی نظام جمهوری اسلامی است و با پاسخهای کوتاه، شعارمحور یا تحلیلهای تکبعدی فهم نمیشود. آمریکا نه صرفاً یک کشور است و نه فقط یک دشمن. این کشور واجد ویژگیهای ژئوپلیتیکی، تاریخی، نهادی و ساختاری خاصی است که جایگاهش را در نظام بینالملل متمایز کرده و آن را بهطور همزمان به مسئلهای در سیاست خارجی و سیاست داخلی ایران تبدیل کرده است.
نمیتوان آن را از معادلات حذف کرد یا نادیده گرفت. حتی اگر افول نسبی آمریکا پذیرفته شود، سرعت این افول با نیازهای فوری ایران همخوان نیست و فروپاشی یا تضعیف آمریکا الزاماً به ثبات جهانی یا منطقهای نمیانجامد.
از ابتدای انقلاب اسلامی، تقابل ایران و آمریکا بهتدریج از رویارویی غیرمستقیم و سیاسی به مواجهههای مستقیمتر رسیده است؛ از جنگ نفتکشها و سرنگونی هواپیمای مسافربری تا اشغال افغانستان و عراق. اما نقطهضعف اساسی ما در این مسیر، فقدان «طرح» بوده است. نه طرحی منسجم برای مقاومت، نه سیاست اقتصادی مکمل و نه حتی استراتژی خروج از موقعیتهای پُرهزینه. مقاومت، در بسیاری مقاطع اجتنابناپذیر بود، اما بدون نقشه راه، کشور صرفاً از سرمایههای خود مصرف کرد.
این فقدان طرح، خود را در ناتوانی تبدیل دستاوردهای میدانی و امنیتی به دستاوردهای سیاسی و دیپلماتیک پایدار نشان میدهد. تاریخ به ما میآموزد که حتی پیروزی در جنگ، اگر به صلحی هوشمندانه منجر نشود، میتواند به واگذاری دستاوردها بینجامد. ایران در مقاطع مختلف میتوانست سطح تقابل با آمریکا را به سطوح کمهزینهتر منتقل کند، اما ذهنیت و ظرفیت نهادی این انتقال وجود نداشت.
ازسوی دیگر، باید دید با چه آمریکایی مواجهیم. دشمنسازی در ساختار آمریکا امری نظاممند و بخشی از منطق اقتصاد سیاسی یک ماشین عظیم نظامی امنیتی است. در چنین شرایطی، ایران عملاً نه با اقتصاد آمریکا که با مزیت امنیتی نظامی آن روبهروست. عبور آمریکا از سیاستهای پنهان به اقدامات آشکار نظامی، نشانه شکستهشدن یک تابو و تغییر سطح درگیری است که باید در محاسبات مسئولان ما جدی گرفته شود.
در این میان، دو خطای تحلیلی نیز کار را دشوارتر کرده است؛ اسطورهسازی حماسی از تقابل با آمریکا و اتکای افراطی به حقوق بینالملل.
حقوق بینالملل در بهترین حالت، ویترینی تزیینی برای نظم جهانی است و نه جایگزین سیاست خارجی واقعی. دیپلماسی بدون سیاست خارجی مدون، قادر به ایجاد تغییر معنادار نیست.
راه خروج از تعلیق هم دو محور اساسی دارد. نخست، ضرورت اجماع ملی بر سر اصل تغییر مسیر؛ تغییری که بدون وفاق داخلی ممکن نیست. دوم، پذیرش این واقعیت که دیپلماسی فرآیندی بلندمدت و نیازمند بردباری است.
با این حال، گامهای عملی نیز قابل تصورند. افزایش آمادگی برای مذاکره، بسترسازی دیپلماتیک برای تبادل سیگنالهای متقابل، بهبود تعامل با آژانس و فعالسازی ارتباطات رسمی و غیررسمی در سطوح مختلف. البته موانعی چون نوسانات سیاست آمریکا، نقش مخرب رژیم صهیونیستی و پیچیدگیهای منطقهای هم وجود دارد، اما همزمان گرایشهای بینالمللی حامی ثبات از چین تا بازیگران انرژیمحور، میتوانند فرصتی برای بازتعریف مسیر ایران باشند. اگر بخواهیم تصویری دقیق از وضعیت کنونی ترسیم کنیم، باید بپذیریم که مسئله اصلی سیاست خارجی ما فقدان گزینه نیست، بلکه ناتوانی در انتخاب است. انتخاب، بهویژه در سطح راهبردی، همواره مستلزم پرداخت هزینه است، اما بلاتکلیفی، پرهزینهترین گزینه ممکن است. نتیجه، فرسایش تدریجی قدرت ملی است که عمیق و مداوم است. بازاندیشی در مسیر طیشده، نشانه بلوغ نهادی است. آنچه مانع این بازاندیشی میشود، دلبستگی به سرمایهگذاریهای پیشین، ترس از بیاعتبارشدن روایتهای رسمی، و هراس از گشودن زنجیرهای از پرسشهای بنیادین که پاسخ دادن به آنها ساده نیست. همین مکانیسمهاست که باعث میشود راهحلهای ضربتی و کوتاهمدت، بارها جایگزین اصلاحات ساختاری شوند؛ راهحلهایی که شاید برای مدتی تصمیمنما باشند اما توان خروج از بحران را ندارند.
نکته کلیدی آن است که بدون گفتوگوی واقعی درونسیستمی و بدون مشارکت نخبگان و دلسوزان نظام، موفقیت ممکن نیست. سیاست خارجی نمیتواند محصول دایرهای بسته از تصمیمگیران باشد که بیش از آنکه نگران آینده باشند، درگیر دفاع از گذشتهاند. تا زمانی که سازوکار تصمیمسازی از پذیرش بازخوردهای منفی و دادههای عینی ناتوان باشد، سیاست خارجی همچنان واکنشی، مقطعی و پرهزینه باقی خواهد ماند.
چهار مانع اصلی توافق ایران و امریکا
اریک لاب (Eric Lob)، فارغالتحصیل دانشگاه جان هاپکینز و محقق غیرمقیم در برنامه خاورمیانه کارنگی می نویسد: حتی پس از توقف مذاکرات و آغاز جنگ دوازده روزه، در دیپلماسی هستهای کاملاً بسته نشد. به نظر میرسید ترامپ هنوز انگیزه دارد تا به وعده انتخاباتی خود مبنی بر انعقاد توافقات و ترویج صلح در مناطقی مانند اوکراین و خاورمیانه عمل کند. با توجه به احتمال از سرگیری خصومتها و تهدید بازگشت تحریمها، ایران گفتمان خود در مورد خروج از NPT و تسلیحاتی کردن برنامه هستهای خود را تعدیل کرد. همچنین در مورد تحریمها و بازرسیها، مذاکرات دیپلماتیک بیشتری با سه کشور اروپایی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام داد. در زمانهای مختلف در طول و پس از جنگ، واشینگتن و تهران تمایل خود را برای از سرگیری مذاکرات ابراز کردند. قبل از انجام این کار، اما هر دو طرف باید به چهار عاملی که در طول مذاکرات چالش ایجاد کرده بود و از دستیابی به توافق مانع شده بود، رسیدگی کنند.
اول، ایالات متحده و ایران باید به چرخه معیوب اجبار و رویارویی در طول مذاکرات پایان دهند. زمان نشان خواهد داد که آیا واشینگتن میتواند پس از تأیید حملات هوایی اسرائیل و بمباران تأسیسات هستهای ایران، هرگونه اعتمادی را با تهران حفظ کند یا خیر. یکی از راههایی که واشینگتن میتواند این کار را انجام دهد، تضمین عدم حمله مجدد و اصرار بر پایبندی اسرائیل به آتشبس است. اگر ایالات متحده و ایران به میز مذاکره بازگردند، باید اجبار و رویارویی را که تشدید تنشها و فرسایش اعتماد بین آنها در طول پنج دور اول باعث شده است، کاهش دهند یا از بین ببرند. برای این منظور، دولت ترامپ میتواند مهلت شصت روزه را که تهران با توجه به مدت زمانی که برای مذاکره و امضای برجام صرف کرده بود، غیرواقعی میدانست، اصلاح یا حذف کند. همچنین باید به وعده خود مبنی بر توقف تحریمها در طول مذاکرات عمل کند. در نهایت، واشینگتن و تهران باید از تهدید یکدیگر به اقدام نظامی خودداری کنند و تا زمانی که پیشرفت و توافق حاصل نشود، اظهارات عمومی را به طور کلی به حداقل برسانند. اجرای این اقدامات به ایجاد اعتماد و اطمینان کمک میکند، که به همان اندازه، اگر نه بیشتر، به اندازه جزئیات فنی توافقات دیپلماتیک مهم است.
دوم، واشینگتن و تهران باید قبل از ادامه مذاکرات، در مورد قالب و انتظارات مذاکرات به اجماع برسند. آنها میتوانند حفظ مذاکرات غیرمستقیم خود با میانجیگری عمان و لحظات گاه به گاه تبادل مستقیم را در نظر بگیرند. این قالب در صورت پیشرفت در مذاکرات غیرمستقیم و در صورت تمایل هر دو طرف برای نهایی کردن جزئیات یک جنبه از توافق، انعطافپذیری ایجاد میکند.
علاوه بر قالب، ایالات متحده و ایران باید در مورد انتظارات خود برای یک توافق به توافق برسند. در طول پنج دور اول، دولت ترامپ آرزوی دستیابی به یک توافق جامع را داشت که در ازای غنیسازی صفر و برچیدن کامل توسط تهران، کاهش تحریمها و عادیسازی روابط با واشنگتن را ارائه دهد – شرایطی که برای ایران غیرقابل قبول بود و در ادامه بیشتر به آن پرداخته خواهد شد. در همین حال، تهران سعی کرد به یک توافق موقت یا مجموعهای از آنها برسد که اقدامات اعتمادسازی و امتیازات مرحلهای از سوی هر دو طرف را شامل باشد. قبل از ادامه مذاکره، ایالات متحده و ایران باید تصمیم بگیرند که آیا به دنبال امضای توافقی جامع یا مترقی هستند. در هر صورت، پنج دور اول مذاکرات نشان داد که دامنه مذاکرات هستهای و یک توافق احتمالی به مجموعهای خاص از مسائل محدود شده است. برای واشنگتن، این مسائل به امنیت محدود میشد و سطح غنیسازی، ذخایر اورانیوم، بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و گروههای نیابتی منطقهای را شامل میشد. برای تهران، این مسائل به اقتصاد محدود میشد و شامل تحریمهای اقتصادی، داراییهای مسدود شده و صادرات نفت، در کنار تأیید کنگره ایالات متحده بود.
سوم، واشینگتن و تهران باید به مسئله حداکثرگرایی آمریکایی در مورد سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران بپردازند. پس از دور پنجم مذاکرات، دولت ترامپ موافقت کرد که به ایران اجازه دهد قبل از ایجاد یک کنسرسیوم منطقهای، در سطوح غیرنظامی یا صلحآمیز غنیسازی کند. با این حال، به سرعت مسیر خود را تغییر داد و با درخواست مجدد غنیسازی صفر و برچیدن کامل، به حداکثرگرایی بازگشت. واشینگتن میتواند با اجازه دادن به ایران برای غنیسازی اورانیوم در سطوح پایینتر و کمک به آن در ساخت راکتورهای هستهای برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز، دریچهای به سوی یک توافق بالقوه ایجاد کند.
دولت ترامپ همچنین با اصرار بر حذف یا صادرات ذخایر اورانیوم ایران قبل از لغو هرگونه تحریم، موضع حداکثرگرایانهای در مورد ذخایر اورانیوم ایران اتخاذ کرد. این موضع با طرح سه مرحلهای که ایران در دور اول مذاکرات ارائه کرده بود، در تضاد بود. به عنوان گام دوم، تهران پیشنهاد کاهش جزئی تحریمها را در ازای توقف غنیسازی، از سرگیری بازرسیها و اجرای پروتکل الحاقی NPT ارائه کرده بود. تنها در مرحله سوم و پایانی بود که ایران در ازای کاهش کامل تحریمها، ذخایر را نابود یا ارسال میکرد. پس از دور پنجم، تهران اعلام کرد که حاضر است در ازای لغو تحریمها، ذخایر اورانیوم خود را رها کند. با این حال، مشخص نکرد که آیا این کار را بدون دریافت اولیه لغو جزئی تحریمها از واشینگتن به دلیل اعطای امتیازات فوقالذکر از مرحله دوم طرح انجام خواهد داد یا خیر. در چارچوب یک توافق آینده، و به شیوهای متقابل، واشینگتن میتواند در مورد سطح غنیسازی مصالحه کند و تهران میتواند قبل از لغو هرگونه تحریمی، در مورد ذخایر اورانیوم مصالحه کند.
در نهایت، دولت ترامپ باید نفوذ و دخالت افرادی در اسرائیل و کنگره را که مانع مذاکرات شده و تنشها را افزایش دادهاند، کاهش دهد. در طول مذاکرات، اسرائیل و اعضای کنگره به ترامپ فشار آوردند تا موضع حداکثری خود مبنی بر غنیسازی صفر و برچیدن کامل آن را حفظ کند، به ویژه در لحظات حساسی که به نظر میرسید آماده مصالحه است. آنها همچنین با ترغیب ترامپ به اعمال تحریمهای بیشتر علیه تهران پس از وعده توقف مذاکرات، به دنبال خرابکاری در مذاکرات بودند. در نهایت، اسرائیل با حمله به ایران و آغاز جنگ، مذاکرات را مختل کرد. مورد اخیر نه تنها برای مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، بلکه برای رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای به طور کلی، یک مانع بود.
در طول مذاکرات، تهران به خوبی از این موضوع آگاه بود و از ترامپ خواست تا از دخالت بیشتر اسرائیل جلوگیری کند. در نهایت، این موضوع میتواند دشوارترین موضوع برای ترامپ باشد. او رابطه شخصی نزدیکی با نتانیاهو دارد و نمیتواند لابیهای طرفدار اسرائیل و گروههای ذینفعی را که بر کنگره و سایر نهادها تأثیر میگذارند، نادیده بگیرد. اگر ترامپ به مذاکره با ایران ادامه دهد، نمیتواند کنگره را به طور کامل دور بزند زیرا برای دوام بیشتر توافق، کنگره باید آن را تأیید یا تصویب کند. برای ترامپ، با توجه به اکثریت محدود جمهوریخواهان و غلبه اعضای هر دو حزب که از اسرائیل حمایت میکنند و با ایران مخالفند، احتمال کسب تأیید کنگره کم به نظر میرسد.
با وجود برگزاری پنج دور مذاکرات دیپلماتیک بین آوریل و مه، ایالات متحده و ایران در طول جنگ دوازده روزه در ماه ژوئن درگیر رویارویی نظامی شدند. مذاکرات متوقف شده و جنگ پس از آن نتیجه چهار عاملی بود که در این مقاله به تفصیل شرح داده شده است. اگر ایالات متحده و ایران مایل و قادر به از سرگیری مذاکرات باشند، باید هر چهار عامل را برای رسیدن به یک توافق دیپلماتیک و جلوگیری از جنگ دیگر در نظر بگیرند. برای این منظور، آنها باید چرخه اجبار و رویارویی را بشکنند و تا زمان دستیابی به پیشرفت و توافق، بیانیههای عمومی را به حداقل برسانند. واشینگتن و تهران همچنین باید از قبل در مورد قالب و انتظارات مذاکرات به توافق برسند. علاوه بر این، آنها باید در مورد مسائل حیاتی مانند غنیسازی و ذخایر اورانیوم سازش کنند. در نهایت، دولت ترامپ باید نفوذ افرادی را که در اسرائیل و کنگره با مذاکرات مخالف هستند، کاهش دهد و در عین حال تأیید کنگره را برای توافق به دست آورد تا آن را پایدارتر کند.
در حالی که پرداختن به این چهار عامل یک کار دشوار است، دستیابی به یک توافق به دلیل دامنه محدود مسائل مربوطه، با تمرکز واشنگتن بر امنیت و اولویت تهران بر اقتصاد، امکانپذیر است. در نهایت و فراتر از جزئیات فنی، موفقیت یا شکست مذاکرات آینده در نهایت به اراده سیاسی هر دو طرف و میزان اعتماد آنها به یکدیگر بستگی خواهد داشت.