کائنات پیش نیازهای گسترش روابط دیپلماتیک ایران و غرب را بررسی می کند
خیانت امریکا به دیپلماسی
نجف آقاپور- پنجشنبه گذشته وزیر امور خارجه با بیان اینکه پرچم مذاکره و دیپلماسی ایران، هیچگاه بر زمین نیفتاده است و مذاکره زمانی معنا دارد که بر پایه احترام متقابل و منافع دوطرفه و به دور از تهدید و فشار باشد، گفت: هرگاه طرفهای مقابل آماده گفتوگوهای منصفانه و محترمانه باشند، ایران نیز آمادگی دارد در مسیر مذاکرات سازنده گام بردارد.
عمان قفل مذاکرات را باز میکند؟
پیگیریها نشان میدهد خبر منتشرشده درباره دریافت پیامی از سوی ایالات متحده توسط ایران، صحت ندارد ، پیشتر، یکی از رسانههای عراقی که سابقه تولید و انتشار محتواهای غیرموثق هم داشته است، مدعی شده بود که ایران از طریق عمان پیامی از واشنگتن دریافت کرده است؛ پیامی که به گفته این منابع، مربوط به احتمال ازسرگیری مذاکرات هستهای متوقفشده از ژوئن گذشته بوده و در آن، آمریکا تمایل خود را برای آغاز گفتگوهای جدید و دستیابی به توافقی تازه با تهران ابراز کرده است.
ماجرای غیر واقعی پیام آمریکا چه بود؟
روزنامهٔ عراقی بغداد الیوم گزارش داده بود که دولت دونالد ترامپ از طریق عمان پیامی رسمی به ایران فرستاده و در آن آمادگی واشنگتن برای ازسرگیری مذاکرات با تهران را اعلام کرده است. طبق این گزارش، ترامپ در این پیام از «عزم خود برای دستیابی به توافقی جدید با ایران» سخن گفته است.
این رسانه در ادامه نیز به نقل از منابع دیپلماتیک در تهران نوشته بود که ایران دریافت این پیام را تایید میکند. به گفته این منابع «پیامی که به مسقط رسید، بر تمایل واشنگتن برای ازسرگیری گفتوگوهای هستهای تأکید داشت و رئیسجمهور ترامپ در آن از عزم خود برای دستیابی به توافقی جدید با جمهوری اسلامی سخن گفته است.»
گفتنی است، مجید تخت روانجی، معاون وزیر امور خارجه ایران و رئیس هیئت مذاکرهکننده نیز روز جمعه به مسقط رفته و سلسله دیدارهایی با مقامات عمانی و نمایندگان سازمان ملل داشت. او در این دیدارها درباره پروندههای منطقهای و بینالمللی، از جمله پرونده هستهای و بحران یمن، گفتوگو کرد. این مقام ایرانی سفرش را موفقیت آمیز توصیف کرد و گفت: «پرونده هستهای محور اصلی مذاکرات با طرف عمانی بود» و توضیح داد که «تهران موضع خود را با صراحت و شفافیت بیان کرده، اما معتقد است هرگونه مذاکرهای که نتایج آن از پیش تعیین شده باشد، بیمعنا است.»
او از آنچه «خیانت آمریکا» خواند، انتقاد کرد و گفت: «اسرائیل جنگ خود را علیه ایران آغاز کرد، در حالی که تهران در میانه مذاکرات بود، و این اقدامی خصمانه علیه روند گفتوگوها بهشمار میرود.»
رسانههای خارجی این تحولات را با نگاه ترکیبی تفسیر کردهاند. برخی آن را فرصتی محتمل برای ازسرگیری مذاکرات هستهای و در عین حال امیدواری محتاطانه با توجه به شکافهای عمیق میان دو طرف تلقی کردهاند. برای مثال، خبرگزاری فرانسوی لوموند خبر از یک «گشایش دیپلماتیک» داده و در عین حال یادآور شده که راه، همچنان پُرنشیب است.
گاردین نیز نوشته که مذاکرات اخیر بدون توافق به پایان رسیدهاند، اما امکان پیشرفت همچنان باقی است.
موانع و چالشها
امکان باز شدن پنجره گفتوگو یک بار دیگر وجود دارد، اما این مسیر قطعا بسیار پیچیده خواهد بود. ایران همچنان بر حق غنیسازی داخلی، به ویژه برای اهداف صلحآمیز، تأکید دارد و نمیپذیرد که برنامۀ هستهای خود را بهطور کامل تعطیل کند.
آمریکا نیز با شعار بازدارندگی، همچنان خواستار محدودیتهای شدید، تأیید بینالمللی و نظارت گستردهتر بر ایران است و با شرط و شروط تهران مواجه است.
از همه مهمتر، اما میزان اعتماد پایین به طرفین است. اعتمادی که بعد از جنگ دوازده روزه اخیر در پایینترین حد خود قرار دارد. تحولات منطقه و فشارهایی که اسرائیل به حزب الله لبنان میآورد نیز اوضاع را بیش از قبل آشفته میکند.
با توجه به شواهد، میتوان گفت که احتمال ازسرگیری گفتوگوها میان ایران و آمریکا وجود دارد، اما نه با سرعت بالا و نه با تضمینی برای نتیجه. در واقع بعد از پیام اخیر امکان شروع دوباره مذاکرات بیشتر شده است. نامه آمریکا، پاسخ ایران و واسطهگری عمان همگی نشانههای روشنی از آن است طرفین خواستار باز شدن مسیر گفتوگو هستند.
ایران باید اطمینان یابد که در مذاکرات احتمالی جدید به لغو بخشی از تحریمها و تضمینهای اقتصادی دست پیدا میکند. خیال آمریکا نیز باید راحت شود که یک برنامه محدودسازی جدی در مقابل برنامه هستهای ایران قرار داده است.
بنابراین، به نظر میرسد که امکان ایجاد یک چارچوب برای توافق در میانمدت وجود دارد ولی در کوتاهمدت نه. فراهم شدن پیششرطها احتمالا زمانبر است و به همین خاطر مساله مذاکرات به کندی و با وقفه پیش میرود.
ایران درصدد همکاری با آژانس و حفظ بازدارندگی نظامی است
از سوی دیگر روزنامه الاخبار لبنان با اشاره به وضعیت همکاری بین ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی، نوشت: تهران در پرونده هستهای خود به دنبال مدیریت بحران است و اولویت کنونی آن بازگرداندن بازدارندگی نظامی است.
به گزارش روزنامه الاخبار، مصر در کنار تلاشهایش برای آتشبس در غزه و کاهش تنش بین «اسرائیل» و لبنان، وارد نقش میانجیگری در پرونده هستهای ایران شده است. قاهره با هماهنگی «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهور این کشور، گفتگوهایی بین وزیر خارجه مصر، همتای ایرانیاش «عباس عراقچی» و «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام داده تا به دنبال کاهش تنش و حفظ ثبات منطقه باشد.
در ادامه این گزارش آمده است : ایران و آژانس در شهریور ماه (سپتامبر گذشته) توافقی برای ازسرگیری همکاری امضا کردند، اما بازگشت تحریمهای بینالمللی در پایان همان ماه باعث فروپاشی آن توافق شد. اکنون ایران سطح همکاری خود با آژانس را کاهش داده و با استناد به پایان یافتن مهلت قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، خود را از برخی تعهدات سختگیرانه آژانس مبرا میداند. تهران میگوید چون غرب از مکانیسم «ماشه» سوءاستفاده کرده، دیگر الزامی به اجرای نظارتهای ویژه ندارد.
الاخبار افزود: ایران در نتیجه بهدنبال محدود کردن دسترسی آژانس به سطح نظارت عادی است تا برنامه هستهایاش از وضعیت «نظارت استثنایی» به حالت عادی برگردد. از نگاه ایران، تجربه جنگ تابستان گذشته و نیاز به بازسازی بازدارندگی نظامی، اجازه انعطاف زیاد در مذاکرات هستهای را نمیدهد.
به نوشته این روزنامه لبنانی، در مقابل، آژانس و کشورهای غربی با فشارهای رسانهای و فنی تلاش میکنند ایران را به همکاری بیشتر وادار کنند و خواستار توقف غنیسازی و بازگشت بازرسان هستند. اما تهران بر حق حاکمیتی خود در غنیسازی و صلحآمیز بودن برنامهاش تأکید دارد و لغو تحریمها و تضمین امنیتی در برابر حملات آینده را خواستار است.
«در این میان، مصر سعی دارد نقش میانجی متعادلی میان ایران و غرب ایفا کند و اجازه ندهد کشورهای دیگری مثل قطر یا عمان انحصار این نقش را در دست بگیرند. انتظار میرود در ماههای آینده همکاری محدود ایران و آژانس ادامه یابد، مذاکرات فنی دورهای انجام شود، اما توافق نهایی حاصل نشود.»
الاخبار در پایان گزارش خود نوشته است : وضعیت پرونده هستهای ایران در مرحلهای از «توازن ناپایدار اما قابل مدیریت» قرار دارد؛ نه بحران شدیدی در راه است و نه توافق فراگیر، بلکه نوعی آرامش شکننده تا شکلگیری نظم امنیتی پایدار جدید در خاورمیانه برقرار خواهد بود.
پیگیری کارزار "فشار حداکثری" دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی
در این میان رویترز از سفر یک مقام ارشد آمریکایی به منطقه برای پیگیری کارزار "فشار حداکثری" دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی خبر داده است. طبق گزارش این خبرگزاری قرار است جان هرلی، از جمله به اسرائیل و ترکیه سفر کند.
ایالات متحده در تلاش برای دنبال کردن
کارزار "فشار حداکثری" دولت ترامپ علیه ایران است.
خبرگزاری رویترز روز جمعه ۳۱ اکتبر (۹ آبان) گزارش داد که جان هرلی، که در سمت معاون وزیر خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی فعالیت دارد، قرار است در روزهای آتی به خاورمیانه سفر کند.
این نخستین سفر او به منطقه از زمان تصدی این سمت خواهد بود. گفته میشود که اسرائیل، امارات متحده عربی، ترکیه و لبنان ایستگاههای سفر این مقام ارشد آمریکایی به منظور پیگیری کارزار "فشار حداکثری" دولت ترامپ علیه ایران خواهد بود.
دونالد ترامپ پس از آغاز دومین دوره ریاست جمهوری خود کارزار "فشار حداکثری" علیه ایران را از سرگرفته است.
به گزارش رویترز، هرلی در بیانیهای که در رابطه با این سفر منتشر شد، تصریح کرد که رئیسجمهوری آمریکا، "به صراحت اعلام کرده که باید با فشار پایدار و هماهنگ به فعالیتهای بیثباتکننده ایران پاسخ داده شود."
این مقام ارشد آمریکایی در بیانیه خود افزود: «من مشتاقانه در انتظار دیدار با شرکایمان هستم تا تلاشهایمشترک برای جلوگیری از دسترسی مالی تهران و نیروهای نیابتیاش را هماهنگ کنیم که برای دور زدن تحریمهای بینالمللی، تأمین مالی خشونت و تضعیف ثبات در منطقه به آن نیازمندند.»
رویترز در گزارش خود آورده که از نمایندگی جمهوری اسلامی در سازمان ملل در این باره پرسش کرده، اما پاسخی دریافت نکرده است.
جلوگیری از دور زدن تحریمها
به نظر میرسد که هرلی در جریان سفر خود به اسرائیل، امارات متحده عربی، ترکیه و لبنان درباره موضوعات محوری گوناگون رایزنی خواهد کرد.
هرلی میگوید که در طی سفرش به اسرائیل در مورد پیشبرد کارزار "فشار حداکثری" دولت ترامپ علیه ایران به ویژه علیه گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه بحث و تبادل نظر خواهد کرد.
مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم از موضوعاتی است که در دستور کار سفر این مقام ارشد به امارات متحده عربی قرار دارد.
به گزارش رویترز، معاون وزارت خزانهداری ایالات متحده در جریان سفرش به ترکیه در مورد کموکیف همکاری واشنگتن و آنکارا برای "جلوگیری از نفوذهای مخرب منطقهای [ایران] و دور زدن تحریمها" گفتوگو خواهد کرد.
دولت ترامپ از فوریه سال جاری میلادی به این سو کارزار فشار اقتصادی حداکثری بر جمهوری اسلامی را احیا کرده تا فروش نفت ایران را "به صفر" برساند. ایالات متحده گفته است که با این کارزار همچنین میکوشد تا جلوی دستیابی ایران به سلاح هستهای را بگیرد.
قدرتهای غربی ایران را متهم میکنند که با برنامه اتمی خود اهداف نظامی را را دنبال کرده و با غنیسازی اورانیم با خلوص بالا در تلاش برای دستیابی به سلاحهستهای است. تهران اما این اتهامات را رد میکند و میگوید، برنامه اتمی ایران برای مصارف صلحآمیز است.
ایالات متحده بر آن است که در جبهههای مختلف برای محدود کردن فعالیتها و نقش ایران فعالیت کند.
رویترز در حالی از سفر آتی جان هرلی به خاورمیانه خبر داده که روز پنجشنبه (۳۰ اکتبر) مارک ساویا، نماینده ایالات متحده در عراق، در نخستین موضعگیری عمومی خود در شبکه اکس (توییتر سابق) نوشت، "ایالات متحده روشن کرده که برای گروههای مسلح خارج از اختیار دولت جایی وجود ندارد."
او افزود: «ثبات و شکوفایی عراق به داشتن نیروهای امنیتی یکپارچه زیر فرمان یک دولت و فرمانده کل نیروهای مسلح، زیر یک پرچم که نماینده همه عراقیهاست، وابسته است. بدون این وحدت، حاکمیت و پیشرفت عراق در معرض خطر میماند.»
آمریکا باید توهم را کنار بگذارد تا تفاهم امکانپذیر شود
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران، در سخنرانی اختتامیه چهارمین همایش بینالمللی مطالعات ایران معاصر، با بیان اینکه روشن است با وجود دشواریهایی که مردم ایران در نتیجه تجاوز توجیهناپذیر اسرائیل، با حمایت ایالات متحده، متحمل شدند، ایران همچنان استوار ایستاده است، افزود: اسراییل حتی با کمک آمریکا نتوانست به اهداف نهایی خود دست یابد.
وی در ادامه سخنانش با اشاره به امکانهای متصور برای ایران و آمریکا، تاکید کرد: امکانهای متصور برای آمریکا، آن است که این واقعیت را درک کنند که ایران نه تسلیم میشود، نه عقبنشینی میکند و توانمندی هستهایاش هم پابرجاست. آنها باید این واقعیت را بپذیرند و با ایران وارد تعامل شوند تا این توان در مسیر صلحآمیز بماند.
بنیانگذار و رییس هیات مدیره اندیشکده پایاب تصریح کرد: درسی که آمریکا و جهان باید از دوازده روز تجاوز و مقاومت مقدس مردم ایران بیاموزند این است که ایران هرگز به زانو درنمیآید.
وی درباره خطرات روسیههراسی و روسیه پرستی نیز گفت: در گذشته با روسیه اختلاف داشتیم، اما روسیه همسایهای مهم است. هرگونه «فوبیا» نسبت به شرق یا غرب خطرناک است. «روسیههراسی» همانقدر خطرناک است که «غربهراسی» خطرناک است و در مقابل، شیفتگی نسبت به هر دو هم خطرناک است. ما ایرانی هستیم — نه شرقگرا، نه غربگرا — بلکه طرفدار ایران هستیم. باید روابطمان با همسایگان، آیندهنگر باشد، نباید اسیر گذشته بمانیم.
روشن است که با وجود دشواریهایی که مردم ایران در نتیجه تجاوز توجیه ناپذیر اسرائیل، با حمایت ایالات متحده، متحمل شدند، ایران همچنان استوار ایستاده است. نه اسراییل و نه آمریکا نتوانستند به اهداف نهایی خود دست یابند. اسراییل، که قدرت هستهای غیرقانونی و نامشروعی است، نتوانست از تجاوز غیرقابل توجیه خود به نتیجهای برسد درحالیکه ایران در میانهی گفتوگوها و مذاکراتی با آمریکا بود، اسراییل، حتی با حمایت بزرگترین قدرت نظامی و هستهای جهان، نیز نتواست به اهدافش دست پیدا کند. در نهایت، این طرف مقابل بود که پیشنهاد آتشبس را مطرح کرد، نه ایران.
قدرت ما در سانتریفیوژها یا مواد هستهای نیست؛ بلکه در فناوری و دانش است
دو نتیجهی بسیار مهم و عینی از این حمله برای مهاجمان وجود دارد. نخست، اینکه توانمندیهای هستهای ایران مورد حمله قرار نگرفت. زیرا توانمندی واقعی ما در سانتریفیوژها یا مواد هستهای نیست؛ بلکه در علم، فناوری و دانشی است که در ذهن دانشمندان ایرانی وجود دارد. آنها سعی کردند بهترین دانشمندان ما را از میان بردارند، اما ما هنوز دانشمندان هستهای بسیاری داریم. حتی اگر بتوانند تمام سانتریفیوژها را از بین ببرند، حتی اگر گِرَم به گِرَم اورانیوم غنیشده را از میان بردارند، باز هم نمیتوانند توان علمی ایران را که با تلاش خود به دست آورده و نهادینه کردهایم، از بین ببرند. علم و فناوری را نمیتوان نابود کرد. این دانش، دانشی وارداتی نیست که به خیال باطل ترامپ بتوان آن را نابود کرد این دانش از آنِ ماست و همینجا خواهد ماند.
نتیجهی دوم این است که این به نفع ایالات متحده خواهد بود که فکر کند چگونه میتواند با ایران به توافق برسد تا اطمینان حاصل کند علم و توانمندی هستهای ایران در مسیری صلحآمیز باقی بماند. این گزینهای بسیار منطقیتر و راهبردیتر است.
یک قدرت هستهای با سالانه ۸۰۰ میلیارد دلار هزینه نظامی
نتوانست ایران با۱۰ میلیارد دلار را تحقیر کند
حال اجازه دهید چند نکته درباره ایالات متحده بیان کنم. برخی بر این باورند که تحقیرآمیز بود که آمریکا به ایران گفت که میتواند به هر یک از پایگاههای نظامی «ما» در منطقه حمله کند. اما بیایید از زاویهای دیگر نگاه کنیم: یک ابرقدرت، یک قدرت هستهای که سالانه ۸۰۰ میلیارد دلار برای ماشین جنگی خود هزینه میکند — که دیگر آن را «وزارت دفاع» هم نمیمانند بلکه «وزارت جنگ» نامیدهاند، گویی هنوز در قرن نوزدهم زندگی میکنیم — نتوانست کشوری را که کمتر از ۱۰ میلیارد دلار برای دفاع هزینه میکند، تحقیر کند. در واقع، آمریکا تمام نیروهایش را از پایگاههای اطراف ایران تخلیه کرد و پیشاپیش به ایران اطلاع داد که هرجایی را خواستی بزن. این تحقیر ایران نیست؛ بلکه تحقیر بزرگترین قدرت هستهای جهان است که چنین وضعیتی را میپذیرد.
پس دو نتیجه روشن وجود دارد: نخست، فناوری هستهای ایران قابل نابودی نیست، باید با آن کنار آمد، باید دربارهاش به تفاهم رسید، و باید راهحلی مذاکرهمحور برای آن یافت. دوم، ایران توان و اراده حمله به ایالات متحده و اسراییل را دارد. بنابراین باید اندیشید: آیا میتوان آیندهای بهتر را ساخت که اشتباهات جمعی گذشته مکررا تکرار نشوند؟
باید از خرد جمعی خود بهره بگیریم تا اشتباهات گذشته را بشناسیم و از آنها رها شویم
من نمیگویم فقط آمریکا اشتباه کرده است؛ ما نیز اشتباهاتی داشتهایم. اما آیا میتوان آیندهای متفاوت داشت؟ آیا میتوان از گذشته درس گرفت؟ من معتقدم باید از «هوش انسانی» استفاده کنیم، منظورم خرد انسانی است. امروز برخی از «هوش مصنوعی» با عنوان «هوش پیشرفته» یاد میکنند، اما هیچ چیز پیشرفتهتر از ذهن انسان نیست. اینکه انسانها چیزی غیرانسانی را «هوشمندتر» مینامند، واقعاً تأسفبار است.
ما باید از خرد جمعی خود بهره بگیریم تا اشتباهات گذشته را بشناسیم و از آنها رها شویم، تا مجبور نباشیم بارها و بارها همان خطاها را تکرار کنیم. باید از «آیندهای پیشفرض بر پایهی اشتباهات گذشته» بهسوی «آیندهای خلق شده بر اساس امکانات و ظرفیتهای واقعی» حرکت کنیم.
آمریکا این واقعیت را درک کند که ایران نه تسلیم میشود، نه عقبنشینی میکند
باید از پارادایم تهدید، به پارادایم امکانات گذر کنیم. جهان بر اساس ترس و تهدید رشد نمیکند. نه ملت ما، نه منطقهمان و نه جهان از الگوی تهدید سودی نخواهد برد. باید به سوی الگوی «امکانها» حرکت کنیم.
اگر بخواهیم درباره امکانها صحبت کنیم؛ باید بگویم امکانهای متصور برای آمریکا، آن است که این واقعیت را درک کنند که ایران نه تسلیم میشود، نه عقبنشینی میکند، و توانمندی هستهایاش هم پابرجاست. آنها باید این واقعیت را بپذیرند و با ایران وارد تعامل شوند تا این توان در مسیر صلحآمیز بماند.
ایران نشان داد که حتی اگر آمریکا حمله کند، باید هزینه بپردازد
رهبر انقلاب فرمودند: «دوران بزن دررو تمام شده است.»ایران نشان داده است که حتی اگر آمریکا حمله کند، باید آمادهی پاسخ باشد و هزینه را بپردازد.باید از این وضعیت نه بهعنوان زندان، بلکه بهعنوان سکویی برای گفتوگو و تعامل جامع با جامعهی جهانی استفاده کنیم تا از خطای محاسباتی دوباره آنها در آینده جلوگیری شود. ما میدانیم که آمریکا دچار خطای محاسباتی شد، اما این خطا برای ما هم هزینه دارد. ما بهترین فرماندهان و دانشمندانمان را از دست دادیم. بنابراین، باید با اعتمادبهنفس و آگاهی از توان و حمایت مردممان، از تکرار این خطاها پیشگیری کنیم. هیچ کس در هیچ مذاکرهای نمیتواند به ما چیزی را تحمیل و دیکته کند؛ همانطور که در گذشته نتوانستند، در آینده هم نخواهند توانست.
پس نکته چهارم این است: بهجای اسارت در گذشته، به توان خود و پشتیبانی مردممان تکیه کنیم تا با جامعهی جهانی در تعامل باشیم. ما میدانیم نیت آنها خیر نیست، اما میخواهیم از آسیب جلوگیری کنیم، هم از آسیب به خودمان و هم از آسیب به آنها. آنها نباید در توهمات خود زندانی بمانند.
این درسی است که میتوان از دوازده روز تجاوز و مقاومت مقدس مردم ایران گرفت، درسی که آمریکا و جهان باید بیاموزند: ایران هرگز به زانو درنمیآید.
ایران به دیپلماسی متحرکتر و منعطفتر با کنش تعاملی بیشتر نیاز دارد
استاد روابط بینالملل دانشگاه با بیان اینکه ما نیازمند تغییر جهتگیری در سیاست خارجی، سیاست دفاعی و سیاست اقتصادی هستیم تا متناسب با شرایط جهانی و محیط منطقهای و قابلیتهای خود بازطراحی شود؛ گفت: در شرایط امروز کشور نهادهای داخل حکومت باید به یکدیگر اعتماد داشته و از هم حمایت کنند، زیرا فضای امروز، فضایی نیست که یک بازیگر به تنهایی بتواند نقش ایفا کند.
«ابراهیم متقی» استاد دانشگاه تهران در چهارمین همایش بینالمللی مطالعات ایران معاصر درباره «ایران و جهان پس از جنگ ۱۲ روزه» به بیان دیدگاههای خود درباره جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران پرداخت.
باید منابع پراکنده قدرت را متمرکز کنیم
امروز در آمریکا، انگلیس و فرانسه این بحث جدی وجود دارد که با ایران پساجنگ ۱۲ روزه چه باید بکنیم و چه اقداماتی میتوان انجام داد. متاسفانه در داخل کشور، بحثهای علمی جدی شکل نگرفته است. زمانی که ما دانشجو بودیم، پیش از انقلاب کتابی با عنوان «گذشته چراغ راه آینده است» توسط نشر جامی منتشر شده بود. من میخواهم تاکید کنم که آینده نیز ارتباط مستقیم و درهمتنیده با گذشته دارد و آینده چراغ راه گذشته است. رئالیسم ریشههای بنیادین تاریخی دارد و هر شکلبندی تئوریکی که ایجاد شده، الهام گرفته از قالبهای رئالیستی است. یکی از شاخصهای رئالیستی که میخواهم به آن اشاره کنم، بحث تاریخ است. تاریخ همواره نشان داده که اگر ضعیف شدی، سیاست بازیگران دیگر در حمایت از تو قرار نمیگیرد. تاریخ هیچگاه بازیگر ضعیف را برنمیتابد و کشورهای دیگر تمایلی برای کنش ارتباطی با یک بازیگر ضعیف ندارند. این وضعیت را میتوان در ایران یک سال گذشته، در عراق پس از سال ۱۹۹۱ و در بسیاری از دورانهای تاریخی دیگر مشاهده کرد و از این رو سؤال اساسی این است که ما چه باید بکنیم؟ نگاه من، نگاه راهبرد بقاست و این راهبرد چهار مشخصه دارد. گام اول راهبرد بقا معطوف به آن است که قدرت پراکندهای را که وجود دارد سازماندهی کنیم. قابلیتهایی که میتواند مزیت نسبی ایجاد کند، به کار گرفته و یک نوع آمادگی تاکتیکی همهجانبه داشته باشیم. همه میدانیم که در تنهایی استراتژیکی و ژئوپلتیکی ایران، وقتی هر کشوری در وضعیت کاهش قدرت قرار گیرد، هیچ کس جز خود آن کشور نمیتواند به او کمک کند.
راهبرد آمریکا در منطقه از عبور به کنش عملیاتی تغییر کرده است
قراردادهایی که اخیراً با روسیه منعقد شده، مانند قراردادهای مربوط به میگ-۲۹ یا سوخوی-۳۵، یک پرسش اساسی برای من ایجاد میکند که آیا میتواند موازنه جدیدی در فضای منطقهای ایجاد کند؟ آیا میتواند برای ما قابلیتهای پدافندی ایجاد کند؟
صریح باید گفت که فضای پدافندی و فضای آفندی متعارف ما، اصلاً با فضای اسرائیل متوازن نیست و به همین دلیل اسرائیل حمله نظامی علیه ما انجام داد. به عبارت دیگر، ما در فضای نسل ۲ و سه تجهیزات و جنگافزار قرار داریم و این در حالی است که اسرائیل به دلیل متکی بودن به آمریکا نه یک بازیگر، نه یک کشور و نه یک رژیم، بلکه یک متحد جدی یک قدرت بزرگ جهانی است.
تاکنون راهبرد ایالات متحده در محیط منطقهای (Offshore balancing) بوده اما در دوره ترامپ ۲۰۲۵، به بعد از این راهبرد عبور کرده و وارد فضای کنش عملیاتی شده است. اسرائیل در فضای جنگافزاری قرار دارد که در پیوند با قدرتهای بزرگ جهانی معنا پیدا میکند. باید به آموزهای قدرت توجه کنیم؛ یکی از دلایل اصلی شکلگیری جنگ علیه ما، یک عبارت بسیار بنیادین نظریه رئالیستی است که هرگاه موازنه قدرت تغییر کند، زمینه برای شکلگیری جنگهای نهفته و عینیت یافتن آنها به وجود میآید. جنگ اسرائیل علیه ما این واقعیت را نشان داد.
چرا ما همچنان در وضعیت ابهام هستیم و هنوز مسئله آتشبس را جدی نپذیرفتیم؟ دلیل آن این است که آمریکا و اسرائیل یک مازاد قدرتی دارند و اهدافشان هنوز تحقق نیافته است. وقتی اهداف تحقق پیدا نکند، طبیعتاً فضا هم خصومتآمیز میماند و عدم توازن قدرت ادامه مییابد. به همین دلیل است که وضعیت امروز ما مبتنی بر یکی دیگر از نشانههای رئالیستی است؛ «عدم اطمینان و ابهام». ما باید طرحریزی راهبردی خود را در این فضای اطمینان و عدم قطعیت انجام دهیم. در این زمینه، بحث اصلی شامل همساز کردن، همراه کردن و پیوند دادن معادله قدرت است.
ایران به دیپلماسی متحرکتر و منعطفتر با کنش تعاملی بیشتر نیاز دارد
ما به یک دیپلماسی متحرکتر، با کنش تعاملی بیشتر و با انعطافپذیری در برنامههای متنوعتر نیاز داریم. تا جایی که من اطلاع دارم، نهادهای بالاسری این آزادی عمل را به وزارت امور خارجه دادهاند که در فضای مذاکرات، اگر سه طرح مختلف وجود داشته باشد، خود وزیر خارجه و وزارت امور خارجه بتوانند گزینه نهایی را انتخاب کنند. در شرایط امروز کشور نهادهای داخل حکومت باید به یکدیگر اعتماد داشته و یکدیگر را حمایت کنند، زیرا فضای امروز، فضایی نیست که یک بازیگر به تنهایی بتواند نقش ایفا کند. باید به یکدیگر اعتماد کرده و کار را پیش ببرند و به ضرورتهای تعدیل دیپلماتیک هم توجه داشته باشند.
ر این بحث، دو مولفه کلیدی در کنش دیپلماتیک وجود دارد؛ اول مسئله انطباقپذیری (Adaptation) و دوم انعطافپذیری (Flexibility). در استراتژی بقا، این دو شاخص بنیادین اهمیت زیادی دارند. قدرت انطباقپذیری به ما امکان بقای بیشتر میدهد و باعث میشود در وضعیت شکنندگی قرار نگیریم. «گراهام کولر» در کتاب «قبله عالم» به این نکته اشاره میکند که ایرانیها در سیاست خارجی همواره تمایل به چانهزدن از موضع ضعف دارند. این ویژگی را میتوان در سیاست خارجی دوران رضا شاه، مصدق، شاه و سیاست خارجی دوران جنگ و در بحث سفارت آمریکا مشاهده کرد.
اسرائیل و آمریکا روی مسئله بحران اجتماعی در ایران در حال کار هستند
بحث ساخت اجتماعی و نقش مردم موضوع مهم دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. به محض اینکه نظام سیاسی احساس ثبات کند، برخی افراد در مجلس یا سایر نهادها، درباره محدودسازی ساخت اجتماعی صحبت میکنند. این محدودیتها با واقعیتها و ضرورتهای راهبرد بقا همخوانی ندارد. ساخت اجتماعی باید چسبندگی خود را در ارتباط با نظام سیاسی حفظ کند. یکی از بحثهایی که «ولی نصر» در مباحث موسسه «چتمهاوس» مطرح میکند، وضعیت ایران بعد از جنگ است. او دو شاخص مهم در ساخت اجتماعی را ذکر کرده و معتقد است چسبندگی ساخت اجتماعی به نظام سیاسی افزایش یافته و ساخت اجتماعی محافظهکارتر شده است.
اگر فشارهای اقتصادی، هنجاری یا انتظامی اعمال شود، ما شاخص اساسی استحکام و ثبات در ساخت اجتماعی را از دست میدهیم. بنابراین، آزادی عمل مجموعههای اجتماعی یک موضوع بسیار جدی و حیاتی است. مسئله دیگر این است دولت مانع بکارگیری سازوکارهایی که جامعه را در وضعیت فشار اقتصادی بیشتر قرار دهد، شود. گران کردن بنزین یکی از این موارد است. طرح اخیری که درباره بنزین در حال بررسی هستند ظاهر خوبی دارد اما پرسش این است که بیشترین مصرف بنزین را چه کسانی دارند؟ کسانی که بیشتر از ۲۵۰ لیتر در ماه از بنزین استفاده میکنند. ما ۱۰۰ هزار راننده اسنپ در کشور داریم و باید بررسی کنیم که سال ۱۳۹۸ بحران از کجا شکل گرفت؟ اسرائیل و آمریکا روی مسئله بحران اجتماعی در ایران در حال کار هستند. بحران اجتماعی زمانی شکل میگیرد که به مسائل اشاره شده توجه نشود. موضوع دیگری که اسرائیل و آمریکا در حال برنامهریزی هستند ایجاد زمینه جنگ جدید در لبنان هستند و درصدد هستند با ضربه به لبنان روند خلعسلاح حزبالله حاصل شود.
اروپا به دنبال کاهش قدرت ایران و سپس غلبه بر آن است
ما در وضعیت جدایی قرار داریم؛ چه در فضای ساخت داخلی و چه در فضای منطقهای. به عبارت دیگر، آمریکا و اسرائیل به دنبال «single out» کردن ایران هستند و این یک راهبردی است که وجود دارد. اروپاییها رویکرد میانهروتری دارند؛ هدف آنها کاهش قدرت ایران به حداقل و سپس غلبه بر آن است تا در شرایط بعدی بتوانند با ایران رابطه جدیدی برقرار کنند. ما نیازمند تغییر جهتگیری (Orientation) در سیاست خارجی، سیاست دفاعی و سیاست اقتصادی هستیم تا متناسب با شرایط جهانی و محیط منطقهای و قابلیتهای خود بازطراحی شود.
در جهان امروز و فضای بیرون گروهی میخواهند سر بر گردن ایران نباشد، گروهی مانند اروپا هم میخواهند ما را ضعیف کنند. همزمان، برخی کشورها مانند روسیه و چین با ما کنش ارتباطی دارند، اما این بدان معنا نیست که آنها متحد مطلق ما خواهند شد و این طبیعی است. تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد که اتحاد قدرتهای بزرگ در ارتباط با بازیگری که در دورانی مانند الان ضعیف شده و در دورانی هم انتظارات بالایی از سیاست جهان داشت، حاصل میشود.
این انتظارات به حدی بود که گاهی در تبیین ساختار نظام جهانی اعلام میشد که ایران یک قطب آن است و آمریکا و روسیه و دیگر کشورها قطب دیگر است و جدال بین این قطبهاست. این در حالی است که ما باید عناصر قدرت را تبیین و شاخصبندی کنیم، معادله SWOT یا را تنظیم کنیم، اما متاسفانه چنین بحثهایی در واقعیت امروز وجود ندارد و بیشتر به صورت فلسفی و دور از ذهن مطرح میشود.
باید شاخصهای قدرت و ضعف، فرصتها و تهدیدات خود را واقعبینانه مشخص کنیم
ما امروز چارهای نداریم جز آنکه با واقعیتهای زندگی بسازیم. بررسیهای من نشان میدهد که در یک سال گذشته چند مقام عالیرتبه کشورهای مختلف به ایران آمدند. این مسائل صرفاً مربوط به وزارت امور خارجه نیست؛ بلکه به ساختار قدرت در کشور مرتبط است. وزارت امور خارجه و نهادها دیگر تلاش خود را انجام میدهند، اما حتی برخی کشورها مانند چین هم در مدت اخیر تمایل چندانی به دیدار با مقامات عالیه ایران نشان ندادهاند.
انتظار خارج از واقعیت درباره میزان قدرت، جایگاه و اثربخشی اگر بیش از حد پررنگ شود، در وضعیت افسردگی قرار میگیریم. از طرف دیگر، برخی افراد هم بدون توجه به شاخصها میگویند که «معامله کنید» که این هم غیرواقعی است. و هر دو یک نتیجه دارد. بنابراین نگاه ما باید واقعبینانه و (Concrete) باشد؛ یعنی شاخصهای قدرت، ضعف، فرصتها و تهدیدات خود را به دقت مشخص کنیم.
ما در یک فضای تاخیر تکنولوژیک و شناخت راهبردی قرار داریم. تجربه جنگ ۱۲ روزه، حوزههای تلخ و شیرین زیادی داشت اما اگر بررسی تاریخی انجام دهیم، خیلی مشابه با جنگ چالدران و جنگهای ایران و روسیه است به این به دلیل که یک رویکرد عمومی تاریخی ما که به نوعی از کتاب «جیمز موریه» درباره حاجی بابای اصفهانی، الهام گرفته شده است که درباره انگارههای شرقشناسانه است که معتقد است فضای ایرانی خیلی شیزوفرنیک است و حتی این واژه را به کار میگیرد.
در بحث توسعه گذار از جامعه سنتی، منوگرافی درباره ایران دارد که مربوط به سال ۱۹۵۶ بوده و یکی از بحثهای آن درباره روشنفکران آن دوره ایران این است که آنها حرفهای دقیق نمیزدند و بیشتر سخنان عمومی و ضد هویت و ضد دولت و حتی ضد خود میزنند چرا که انتظارات بالاست و در وضعیت اتوپیا قرار داریم. این اتوپیا به نظر من یکی از دشمنان جدی ساخت اجتماعی ماست. باید بررسی کنیم که چقدر منابع مالی داریم و متناسب با آن چه کالاها و امکاناتی میتوانیم تهیه کنیم، یا چه میزان قدرت داریم و متناسب با آن میتوانیم اثربخشی داشته باشیم.
محور اصلی دیپلماسی، حکمرانی و تنظیم سیاست مبتنی بر مقدورات است
در چنین فضایی که قرار داریم، ناچاریم با کشورهایی مانند روسیه، چین، هند و برخی مجموعههای دیگر، کنش ارتباطی داشته باشیم. اما الگوی کنش ارتباطی آنها با نظام جهانی ممکن است انتقادی باشد اما انتقاد آنها سیستمتیک است، یعنی درون سیستم به قواعد بازی اعتقاد داشته و به آن پایبند هستند و قدرتهای بزرگ میل به رفتار فراقانونی قبول ندارند. نگاه ایران اما «تغییر سیستم» است و قالبهای پارادایمیک جهانی را قبول ندارد از این رو اولین کاری که در بازنگری و تغییر در سیاست خارجی خود باید انجام دهیم این است که نگاه انتقادی خود را در درون این ساختار تعریف کنیم.
نظام جهانی عدالت ندارد و این مسئله مختص به امروز نیست. بنابراین، امروز چارهای نداریم جز آنکه دوره گذار را تجربه کنیم؛ دورهای که در آن بر اساس مقدورات و چیزی که در دسترس داریم؛ عمل کنیم. همچنین نباید بیش از حد به جهان غرب اعتماد کنیم و توجه داشته باشیم. در نگرش من بازی جمعی آنها علیه ما از اول تهیه شده بود و چنین عملیاتی یک روزه یا دو روزه حاصل نمیشود و نیاز به برنامهریزی راهبردی دارد.
در زمان شاه نیز تلاشهای بسیاری صورت گرفت؛ شاه سعی داشت در فضای ارتباط با آمریکا و اروپا، زیرساختهای توسعه اقتصادی و صنعتی را وارد کشور کند. به ناچار، روابط خود را با اتحاد شوروی و چین گسترش داد. در برخی مواقع، محور اصلی دیپلماسی، حکمرانی و تنظیم سیاست مبتنی بر مقدورات است. انشاءالله با افزایش مقدورات، جایگاه کشور نیز ارتقا خواهد یافت.