روزنامه کائنات
4

جامعه

1404 شنبه 29 شهريور - شماره 4913

بحران های نظام سلامت

 سپیده ضیمران- حكمرانی مدیریت بحران بخش سلامت پدیده‌ای چندوجهی و مفهومی فراتر از پاسخگویی عملیاتی است و نقش مهمی در ایجاد قدرت، ارتباطات و هماهنگی میان نقش آفرینان این حوزه دارد و زمینه بکارگیری تمام ظرفیت‌های بخش دولتی، خصوصی و جامعه مدنی را در زمان بحران فراهم می‌کند. چند روز پیش، رئیس سازمان نظام پزشکی با لحنی هشدارآمیز از واقعیتی پرده برداشت که سال‌هاست کارشناسان نظام سلامت درباره آن هشدار می‌دهند. او گفت از میان بیش از ۱۰۴ هزار پزشک عمومیِ ثبت‌شده در کشور، دست‌کم ۳۰ هزار نفر اساساً طبابت نمی‌کنند. این عدد به‌تنهایی نشان‌دهنده هدررفت ظرفیت‌های آموزشی، مالی و انسانی در کشوری است که به‌طور مستمر با بحران کمبود پزشک متخصص و توزیع ناعادلانه‌ی خدمات سلامت مواجه است. سیستم حکمرانی مدیریت بحران در حوزه سلامت بیشترتحت تاثیرابعادی مانند عوامل ساختاری، عوامل محیطی، تاب آوری و عوامل رفتاری است.
وضعیت "نظام سلامت" بحرانی‌تر از چیزی است که درباره‌اش صحبت می‌شود. چالش‌های سیستم بهداشت و درمان از یک سو بیماران و همراهانشان را با بیمارستان‌ها و داروخانه‌های شلوغ مواجه کرده و در سوی دیگر این پزشکان متخصص و پرستاران هستند که به خاطر شرایط سخت کاری تصمیم به مهاجرت گرفته‌اند. به طوری که حالا یکی از مهم‌ترین مشکلات وزارت بهداشت نبود نیروی متخصص عنوان شده است.
چگونه ممکن است در کشوری که این‌چنین با کمبود متخصص در حوزه‌های حیاتی دست‌وپنجه نرم می‌کند، همچنان اصرار بر افزایش ظرفیت پزشکی عمومی وجود داشته باشد؟ طی دو دهه گذشته، هر بار که انتقادی درباره کمبود پزشک در کشور مطرح شده، پاسخ مسئولان وزارت بهداشت و نمایندگان مجلس ساده و ظاهراً قانع‌کننده بوده است: افزایش ظرفیت پذیرش در رشته پزشکی عمومی. اما داده‌ها نشان می‌دهد این سیاست در عمل نتیجه‌ای جز تورم نیروی انسانی بدون کارایی نداشته است.
امروز بیش از ۳۰ هزار پزشک عمومی یا به دلایل معیشتی و شغلی وارد حوزه‌های دیگری شده‌اند، یا در مطب‌های غیرپزشکی فعالیت می‌کنند، یا اساساً عطای طبابت را به لقایش بخشیده‌اند. این در حالی است که هزینه تربیت هر پزشک عمومی برای دولت، دست‌کم معادل ده‌ها هزار دلار است. هدررفتی که اگر در مسیر تربیت پزشک متخصص هدایت می‌شد، امروز می‌توانست کمبودهای موجود را تا حدی جبران کند.
وجه دیگر بحران، توزیع ناعادلانه پزشکان متخصص است. بر اساس آمار رسمی، ۴۲ درصد از کل پزشکان متخصص کشور تنها در پنج کلان‌شهر متمرکز شده‌اند و در برخی رشته‌ها حتی ۶۰ درصد متخصصان در تهران حضور دارند. معنای ساده این آمار آن است که بیماری در زاهدان، ایلام یا خوی برای یافتن متخصص بیهوشی یا عفونی باید صدها کیلومتر راه طی کند و هزینه‌های گزاف حمل‌ونقل، اقامت و درمان را به جان بخرد. عدالت در سلامت، که باید اصلی‌ترین هدف نظام بهداشت و درمان باشد، در چنین شرایطی بیش از هر زمان دیگری رنگ باخته است. این نابرابری جغرافیایی تنها پیامد ضعف سیاست‌گذاری آموزشی نیست، بلکه بازتاب مستقیم بی‌توجهی به سیاست‌های انگیزشی و حمایتی است. وقتی پزشک متخصص در تهران یا اصفهان می‌تواند در شرایط کاری مطلوب‌تر و با درآمد بیشتر فعالیت کند، چه انگیزه‌ای برای حضور در بیمارستان‌های مناطق محروم دارد؟ نبود بسته‌های تشویقی جدی برای جذب و نگه‌داشت پزشکان در مناطق کم‌برخوردار، بحران را تشدید کرده است.
افزون بر این، موضوع مهاجرت پزشکان نیز به نگرانی‌ها دامن زده است. گزارش‌های غیررسمی حاکی است که در سال‌های اخیر شمار قابل توجهی از پزشکان عمومی و متخصص به کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی مهاجرت کرده‌اند. دلایل این مهاجرت‌ها روشن است: مشکلات معیشتی، فشار کاری سنگین، نبود امنیت شغلی و بی‌اعتمادی به آینده حرفه‌ای. این روند، در شرایطی که کشور با کمبود متخصص روبه‌رو است، ضربه‌ای دوچندان به نظام سلامت وارد می‌کند. تربیت پزشکی که سال‌ها زمان و میلیاردها تومان هزینه داشته، امروز به‌سادگی از مرزها خارج می‌شود و به نظام سلامت کشورهای دیگر خدمت می‌کند.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه