گزارش
صابر کیان مهر- پایگاه «مدرن دیپلماسی» مینویسد: ایالات متحده روزبهروز بیشتر نقش نیروی نیابتی برای جاهطلبیهای منطقهای دولت افراطی بنیامین نتانیاهو را ایفا میکند؛ این تغییر نهتنها نشانهای از افول هژمونی آمریکا در منطقه است، بلکه تهدیدی جدی برای امنیت جهانی و آینده نظم بینالمللی بهشمار میرود. در کتاب سیاست در میان ملتها، «هانس مورگنتا» از بنیانگذاران نظریه واقعگرایی سیاسی، با اشاره به جنگ کریمه (۱۸۵۳ تا ۱۸۵۶) که در آن انگلیس و فرانسه در دفاع از امپراتوری عثمانی علیه روسیه وارد جنگ شدند، به سیاستمداران هشدار میدهد: «هرگز اجازه ندهید متحد کوچک شما، شما را به یک جنگ بزرگ بکشاند. » نویسنده در ادامه مینویسد: پس از حملات ۷ اکتبر توسط حماس و واکنش بیرحمانه و ویرانگر اسرائیل در غزه، سایه جنگی جدید بر فراز خاورمیانه سنگینی میکند، اینبار میان ایالات متحده و ایران. در هفتههای اخیر، لفاظیهای جنگطلبانه در واشنگتن شدت گرفتهاند. اگرچه کانالهای دیپلماتیک میان ایران و آمریکا در عمان امیدهایی ایجاد کردهاند، موفقیت این تلاشها همچنان نامعلوم است. به ظاهر، تهدیدهای آمریکا از حملات به منافعش ناشی میشود اما در حقیقت، ایالات متحده روزبهروز بیشتر نقش نیروی نیابتی برای جاهطلبیهای منطقهای دولت افراطی بنیامین نتانیاهو را ایفا میکند. این تغییر نه تنها نشانهای از افول هژمونی آمریکا در منطقه است، بلکه تهدیدی جدی برای امنیت جهانی و آینده نظم بینالمللی بهشمار میرود. از هژمون جهانی تا نیروی نیابتی از پایان جنگ جهانی دوم، استراتژی آمریکا در خاورمیانه مبتنی بر کنترل منابع انرژی، سرکوب جنبشهای ملیگرا و حمایت از رژیمهای همسو بوده است. با این حال، از جنگ فاجعهبار عراق در ۲۰۰۳ تا شکست راهبردی در افغانستان و واگذاری تدریجی هر دو کشور و همچنین سوریه به همان نیروهای اسلامگرای افراطی که آمریکا بیش از دو دهه مدعی مبارزه با آنها بود، نشانههای افول تدریجی هژمونی آمریکا در منطقه بهطور فزایندهای آشکار شدهاند. در این میان، قدرتهای رقیبی چون چین و روسیه خلأ را پر کردهاند. بازیگران دیگری چون ترکیه، فرانسه و اتحادیه اروپا نیز در تلاش برای بازآفرینی نقش منطقهای خود هستند و بازیگران جدیدی نیز در این خلأ ژئوپلیتیکی مدام پدیدار میشوند. در این محیط آشفته، نخبگان آمریکایی بار دیگر به راهحل پیشفرض خود بازگشتهاند: نظامیگری. اما آنچه تازه است، وابستگی سیاست آمریکا به منافع استراتژیک مستقل خود نیست، بلکه همسویی فزاینده با دستورکارهای ایدئولوژیک و امنیتی اسرائیل است. از خروج ترامپ از توافق هستهای ایران تا حمایت بیقید و شرط بایدن از اسرائیل در جنگ غزه، سیاست خارجی آمریکا به جای آنکه اهداف آمریکایی را دنبال کند به ابزاری در خدمت منافع اسرائیل بدل شده است. تهدیدهای مکرر به جنگ با ایران، بهویژه از زمان ورود ترامپ به قدرت، صرفاً آخرین فصل از این مسیر خطرناکاند. چرا دشمنسازی از ایران سالهاست که اسرائیل ایران را بهعنوان «تهدیدی هستهای و تروریستی» تصویر کرده تا هم جمعیت داخلی خود را بسیج کند و هم حمایت بیقید و شرط واشنگتن را تضمین نماید. در محافل سیاستگذاری آمریکایی، ایران به یک قربانی برای مقصر جلوه دادن بدل شده، ابزاری برای توجیه تحریمها، خرابکاری، حملات سایبری و حتی آمادگی برای جنگی تمامعیار. اما این روایت، جامعهای تاریخی و پیچیده را بهخطرناکترین شکل ممکن سادهسازی میکند. ایران با پیشینهای از مقاومت در برابر سلطه خارجی، از استعمار انگلیس گرفته تا کودتای ۱۹۵۳ به رهبری آمریکا، در پی الگویی سیاسی فراتر از جنگ و نظامیگری بوده است. نادیده گرفتن این پیشینه، راه را برای درگیری ویرانگر هموار میکند، درگیریای که نه به سود مردم ایران است، نه به سود مردم آمریکا، و نه به نفع امنیت منطقهای. جنگ با ایران نه از ضرورت راهبردی، بلکه از سه عامل کلیدی نشأت میگیرد: پارانویای اسرائیلی، نفوذ لابیهای جنگطلب آمریکایی، و طمع سیریناپذیر صنعت نظامی غرب. جنگ بهعنوان ابزاری برای بازسازی هژمونی در دورههای افول امپراتوریها، جنگها اغلب همچون مسکنهایی عمل میکنند، ترمیمکنندههای موقتی برای قدرت رو به زوال. در مواجهه با بحرانهای داخلی همچون نابرابری اقتصادی، سرخوردگی سیاسی و عقبنشینی ژئوپلیتیکی، ایالات متحده وسوسه میشود که موقعیت خود را از راه یک درگیری بزرگ احیا کند. اما تاریخ نشان داده که این جنگها پرهزینه و بیثمرند. آنها برنده واقعی ندارند، تنها بازندههایی همگانی بر جای میگذارند. ایالات متحده که از «سندرم ویتنام» قرن بیستم رنج میبرد، در قرن بیستویکم بارها در همان دام گرفتار شده است. حتی در دوران بایدن، نهتنها حضور نظامی آمریکا در منطقه افزایش یافت، بلکه فروش تسلیحات به اسرائیل به اوج خود رسید. همزمان، لفاظیهای کنگره درباره ایران روزبهروز تندتر شد. این روند در دوران دوم ریاستجمهوری ترامپ شدت گرفت، زمانیکه دولت او نهتنها الگوی جنگهای بیپایان را تکرار کرد، بلکه عملاً توانایی گفتن «نه» به خواستههای اسرائیل را از دست داد. در همین حال، هر دو حزب اصلی آمریکا زیر نفوذ شدید لابیهای حامی اسرائیل مانند AIPAC، عملاً مواضع نتانیاهو را بدون تغییر پذیرفتهاند، گویی این ایران است که منافع آنها را به گروگان گرفته، در حالیکه واقعیت عکس آن است؛ این اسرائیل است که اهداف خود را بر سیاست آمریکا تحمیل کرده و تصویر را برای کاخ سفید کاملاً تحریف کرده است. این سیاستها کمتر یک راهبرد منسجماند، و بیشتر بازتابی از ترس عمیقاند، ترس از جهانی چندقطبی و سردرگمی شدید در بازتعریف نقش آمریکا در آن. بهای تبعیت تبدیلشدن به نیروی نیابتی اسرائیل، بهایی سنگین دارد. هرگونه جنگ با ایران احتمالاً قدرتهای منطقهای دیگر را به درگیری میکشاند، تنگه هرمز و خلیج فارس را بیثبات میکند، بازارهای جهانی انرژی را دچار تلاطم میسازد و رنجی عمیق پدید میآورد بهویژه در تلاقی بحران انرژی خاورمیانه با مشکلات مداوم انرژی اروپا. چنین جنگی همچنین معیارهای دوگانه آمریکا را آشکار خواهد کرد؛ کشوری که خود را مدافع دموکراسی مینامد اما از رژیمی حمایت میکند که به نقض سیستماتیک حقوق بشر و ساختارهای آپارتایدی متهم است. فلسطینیها نمیتوانند از شهرکنشینان اسرائیلی که خانههایشان را به آتش میکشند، دادخواهی کنند و نمیتوانند به نهادهای بینالمللی مانند دادگاه کیفری بینالمللی یا شورای حقوق بشر سازمان ملل متوسل شوند، چرا که وتوهای آمریکا اسرائیل را از هرگونه پاسخگویی مصون داشتهاند. تداوم این مسیر حمایت کورکورانه، مشروعیت اخلاقی و استقلال راهبردی آمریکا را میفرساید. اکثر مردم آمریکا خواهان جنگ دیگری نیستند. نظرسنجیها نشان میدهد که اکثریت رأیدهندگان از مداخلات نظامی خستهاند و کمکهای بیپایان به اسرائیل را اسرافآمیز میدانند. نیازهای واقعی آمریکاییها مانند بهداشت، آموزش و مسکن از مسیر جنگ بیپایان تأمین نمیشود. مسیر جایگزین: دیپلماسی و استعمارزدایی اگر ایالات متحده واقعاً بهدنبال صلح، ثبات و آیندهای بهتر برای منطقه است، باید مسیر خود را تغییر دهد. این یعنی رد هرگونه حمله نظامی به ایران، بازگشت به دیپلماسی، و احیای توافق هستهای. تحریمهای ظالمانه که مردم عادی ایران را هدف گرفتهاند باید لغو شوند و کانالهای گفتوگو باید بر مبنای احترام متقابل بازگشایی گردند. اما تغییر اساسیتر باید این باشد، کنارگذاشتن اسرائیل از مرکز سیاست خاورمیانهای آمریکا. صلح واقعی تنها زمانی ممکن است که ریشههای خشونت یعنی اشغالگری، نابرابری ساختاری، و میراث استعمار غرب برطرف شوند. بازتعریف سیاست خارجی آمریکا بر مبنای عدالت منطقهای، نهتنها از فاجعه جلوگیری خواهد کرد بلکه بنیانی برای نظمی جهانی عادلانهتر در قرن بیستویکم خواهد ساخت. این نیازمند تغییر پارادایمی جدی در نگاه آمریکا به خاورمیانه است، نه از دریچه اسرائیل، بلکه از منظر منافع راهبردی و اخلاقی خود آمریکا. انتخابی که در برابر آمریکا، بهویژه آمریکا تحت ریاستجمهوری ترامپ قرار دارد روشن است، ادامه مسیر امپراتوری، جنگ و وابستگی به متحدی خطرناک، یا حرکت بهسوی رهایی، صلح و استقلال سیاست خارجی. آینده خاورمیانه و شاید نظم جهانی وابسته به همین انتخاب است. آیا فشارهای نئوکانها میتواند ترامپ را به سوی جنگ با ایران سوق دهد؟ برگزاری سه دور مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا، تحول قابلتوجهی در سیاستهای دولت ترامپ را به نمایش گذاشته است. مطالبه پیشین ایالات متحده که خواستار حمله نظامی به ایران و برچیدن کامل برنامه هستهای این کشور بود، اکنون به حاشیه رانده شده است. این تغییر سیاستگذاری بهویژه در پی موضع قاطع ایران در رد هرگونه مذاکره بر سر «حق غنیسازی»، قابلتوجه است. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در این زمینه تصریح کرد: «غنیسازی ایران یک امر واقعی و پذیرفتهشده است. ما برای اعتمادسازی در خصوص نگرانیهای احتمالی آمادگی داریم، اما اصل موضوع غنیسازی قابل مذاکره نیست.» استیو ویتکاف، نماینده دولت ترامپ در مذاکرات هستهای با ایران، روز سهشنبه (۲۶ فروردین) در تغییر چشمگیری از مواضع قبلی خود اعلام کرد که ایران نباید برنامه غنیسازی اورانیوم داشته باشد و توافق تنها زمانی امکانپذیر خواهد بود که ایران تأسیسات غنیسازی خود را نابود کند. این تغییر موضع ناگهانی در تضاد با اظهارات روز دوشنبه (۲۵ فروردین) او قرار دارد که در گفتوگو با فاکسنیوز بر دو محور اصلی راستیآزمایی برنامه هستهای ایران و ابعاد نظامی آن تأکید کرده بود. در آن مصاحبه، ویتکاف بهطور واضح بیان کرده بود که بحث اصلی مذاکرات بررسی میزان و نوع غنیسازی خواهد بود و در نهایت موضوع تسلیحات و نوع موشکهای انبار شده ایران نیز در دستور کار قرار خواهد گرفت. این تغییر ناگهانی مواضع میتواند نشاندهنده فشارهای داخلی دولت ترامپ و چالشهای پیچیدهای در روند مذاکرات باشد. قبل از آغاز دور سوم مذاکرات هستهای در مسقط عمان (ششم اردیبهشت)، مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، در اظهاراتی اعلام کرد که ایران میتواند برنامه هستهای صلحآمیز داشته باشد، اما باید مواد غنیشده خود را وارد کند. این تغییر موضع روبیو، در مقایسه با اظهارات قبلی مقامات تندرو دولت ترامپ از جمله مایک والتز، مشاور امنیت ملی کاخ سفید که خواستار برچیدن کامل تأسیسات هستهای ایران بودند، بهوضوح نشاندهنده تغییرات مهم در سیاستهای واشنگتن است. بهنظر میرسد که آمریکا در حال بازنگری در استراتژیهای خود است و بهدنبال تبدیل برنامه هستهای ایران به مدلی مشابه با برنامه هستهای امارات متحده عربی میباشد. جاستین لوگان، مدیر مطالعات دفاعی و سیاست خارجی در مؤسسه کیتو، در گفتوگو با بنیاد خبری دیلی کالر بهصراحت از فشارهای داخلی در دولت ترامپ برای اتخاذ سیاستهای تند نسبت به ایران انتقاد کرد. او اعلام کرد که نئوکانهایی همچون مارکو روبیو، لیندسی گراهام و تام کاتن در حال تلاش برای هدایت رئیسجمهور به سمتی هستند که در نهایت به جنگ با ایران ختم میشود. لوگان تاکید کرد: «اگر بگویی هدف ما صفر درصد غنیسازی در ایران است، یا باید بگذاری ایران به سلاح هستهای برسد، یا وارد جنگ بشوی یا هر دو.» مارک دوبوویتز، مدیرعامل بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD)، در واکنش به اظهارات استیو ویتکاف در ۱۵ آوریل درباره توافق هستهای با ایران، به شدت از پیشنهادهای جدید انتقاد کرد و آنها را مشابه توافق هستهای اوباما دانست. دوبوویتز در مصاحبه با جروزالم پست گفت: «این همان برجام اوباما است که فقط بستهبندی جدیدی پیدا کرده. آیا واقعاً در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شدیم که حالا در سال ۲۰۲۵ دوباره به آن برگردیم؟ آن هم در زمانی که حداکثر اهرم فشار را در اختیار داریم؟» او تاکید کرد که هنوز سوالات زیادی وجود دارد که چگونه این نسخه جدید از ایرادات کشندهای که در توافق ۲۰۱۵ وجود داشت، اجتناب خواهد کرد. تضمینهای اقتصادی ایران؛ چالش بزرگ ترامپ در مذاکرات طبق گزارش اکونومیست، دونالد ترامپ در مذاکرات هستهای با ایران با سه مانع عمده روبهرو است که میتواند روند مذاکرات را تحت تأثیر قرار دهد. نخستین چالش، فشارهای داخلی از سوی تندروهای واشنگتن است که باعث تغییر ناگهانی موضع استیو ویتکاف، مسئول مذاکرات، از پذیرش غنیسازی اورانیوم تا سطح ۳.۶۷ درصد به خواسته توقف کامل برنامه غنیسازی ایران شد. این تغییرات ناگهانی نشاندهنده اختلافات در دولت ترامپ است که میتواند روند مذاکرات را پیچیدهتر کند. چالش دوم، خواستههای ایران برای یک توافق پایدارتر و تضمینهای بلندمدت است. ایران میخواهد توافقی بهدست آورد که از حمایت سنا برخوردار باشد و در برابر هرگونه خروج یکجانبه رؤسایجمهور ایالات متحده ایمن باشد. علاوه بر این، ایران به دنبال تضمینهای اقتصادی است که فراتر از رفع تحریمها باشد؛ زیرا برجام نتوانسته منافع اقتصادی ملموسی برای این کشور ایجاد کند. این مسائل، در کنار فشارهای داخلی در آمریکا، رسیدن به توافق نهایی را برای دو طرف دشوارتر میکند. سومین چالش ترامپ در مذاکرات هستهای با ایران، جلب حمایت کشورهای خلیجفارس بهویژه عربستان سعودی و اسرائیل است. سعودیها که نگران تشدید تنشها و وقوع جنگ در منطقه هستند، به نظر میرسد که آماده همکاری با آمریکا برای رسیدن به یک توافق هستهای باشند. اما ترامپ همچنین باید بنیامین نتانیاهو، را که بدبینی شدیدی به توافقات هستهای دارد، مدیریت کند تا از بیثباتی و واکنشهای منفی در اسرائیل جلوگیری کند. در همین حال، ایران بهطور هوشمندانهای از استراتژی تعامل تجاری برای جلب توجه ترامپ استفاده میکند. این کشور اعلام کرده که آماده ساخت ۱۹ رآکتور هستهای است و از شرکتهای آمریکایی دعوت کرده تا در صنعت هستهای خود سرمایهگذاری کنند. این تحولات نشاندهنده تلاش ایران برای بهرهبرداری از اهرمهای اقتصادی و هستهای خود بهمنظور تقویت موقعیتش در مذاکرات و تأثیرگذاری بر روند تصمیمگیریهاست. آیا تیم مخالف جنگ در دولت ترامپ میتواند بر سیاستهای خارجی آمریکا تأثیرگذار باشد؟ در حالی که فشارها برای اقدام نظامی علیه ایران شدت گرفته است، چندین مقام ارشد آمریکایی شامل جی. دی. ونس، معاون اول ترامپ، استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، و تولسی گبرد، رئیس اداره اطلاعات ملی آمریکا، مخالفت قاطع خود را با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران اعلام کردهاند. این مخالفتها ریشه در دیدگاه انزواگرایانه و جفرسونی این مقامات دارد که بر اولویتهای امنیت ملی آمریکا تأکید دارند. آنها به شعار «اول آمریکا» و پروژه «مگا» ایمان دارند و معتقدند که باید از تکرار اشتباهات دولتهای قبلی که به جنگهای بیپایان در خاورمیانه منجر شد، جلوگیری کرد. در حالی که دولت ترامپ در تلاش است تا نظم جهانی مبتنی بر سازمان ملل و نهادهای برتون وودز را به چالش بکشد، هرگونه ماجراجویی جدید در خاورمیانه میتواند هزینههای سنگینی برای اقتصاد آمریکا به همراه داشته باشد و بازارهای مالی این کشور را به خطر اندازد. تشدید تنشها با ایران میتواند تأثیرات غیرقابل پیشبینی بر بازار انرژی داشته باشد و حتی اعضای اوپک را تحت فشار قرار دهد بهطوریکه منابع آنها از بازار حذف شوند. با این حال، اگر چهرههایی همچون استیو ویتکاف، جی. دی. ونس و تولسی گبرد در دولت ترامپ نفوذ بیشتری پیدا کنند، احتمال احیای توافق هستهای با ایران بالا خواهد رفت که میتواند تغییرات قابل توجهی در سیاست خارجی ایالات متحده ایجاد کند. گروهی که طرفدار دیپلماسی و مذاکره هستند، به احتمال زیاد از بازگشت به برجام یا رسیدن به توافقی جدید حمایت خواهند کرد. این گروه بر این باورند که توافق میتواند به کاهش تنشها، محدود کردن فعالیتهای هستهای ایران و کمک به ثبات منطقهای منجر شود. در چنین شرایطی، ایالات متحده ممکن است بهتدریج تحریمها را کاهش دهد، مشروط بر اینکه ایران به تعهدات هستهای خود عمل کند. اما چالشهایی همچون فشارهای کنگره، مخالفتهای شدید تلآویو و بیاعتمادی ایران به آمریکا ممکن است روند مذاکرات را پیچیده کند و مانع از پیشرفت آن شود. این مسائل و مشکلات داخلی، احتمال دستیابی به یک توافق جامع را بهشدت کاهش میدهند. چرا اسرائیل از عادی شدن روابط ایران و آمریکا نگران است؟ مقامهای آمریکایی و اسرائیلی بهصراحت اعلام کردهاند که گزینه نظامی همچنان در دستور کار قرار دارد. در این چارچوب، ایالات متحده طی ماههای گذشته اقدام به استقرار گسترده نیروهای نظامی در خاورمیانه و مناطق پیرامونی کرده است؛ استقراری که شامل ناوهای هواپیمابر، ناوشکنها و بمبافکنهای سنگین دوربرد میشود. به موازات این تحرکات، اسرائیل بارها اعلام کرده است که «ایران هستهای» را تحت هیچ شرایطی نخواهد پذیرفت و در صورت لزوم، دست به اقدام نظامی خواهد زد. در گزارشی مفصل که توسط روزنامه «نیویورک تایمز» منتشر شد، اشاره شده که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در دوره اخیر مانع از اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران شده است. در پایان این گزارش آمده است که اسرائیل برای اجرای حملهای نظامی آماده است و تنها منتظر «تأیید» رسمی از سوی واشنگتن بهسر میبرد؛ تأییدی که بهطور ضمنی بهمعنای مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم ایالات متحده در چنین عملیات نظامی تلقی میشود. رضا نصری کارشناس مسائل حقوق بین الملل در اظهاراتی میگوید که نگرانی اصلی اسرائیل نه از توانمندیهای هستهای ایران، بلکه از این احتمال است که ایران و ایالات متحده به حل اختلافات خود از طریق دیپلماسی عادت کنند. به گفته نصری، تهدید واقعی برای اسرائیل نه در تسلیحاتی است که ایران ندارد، بلکه در تضعیف موضع خصمانهای است که آمریکا در طول دههها برای حفاظت از منافع استراتژیک اسرائیل حفظ کرده است. اسرائیل با ترسیم چهرهای یاغی از ایران، توانسته است مزایای دیپلماتیک و مادی قابل توجهی بهدست آورد، از جمله میلیاردها دلار کمک نظامی، حمایت سیاسی بیقید و شرط و به حاشیه راندن رقبای منطقهای خود. این رویکرد ممکن است در صورت تغییر، به چالشهای جدی برای منافع راهبردی اسرائیل منتهی شود. تهدید ایران هستهای، بیشتر از آنکه یک واقعیت قریبالوقوع باشد، عمدتاً بهعنوان ابزاری برای حفظ ساختار خاصی از ائتلافها و دشمنیها در خاورمیانه به کار گرفته میشود. نگرانیهای اصلی اسرائیل در این زمینه فراتر از میزان غنیسازی یا تعداد سانتریفیوژها است. آنچه سیاستمداران اسرائیلی را نگران کرده، این است که واشنگتن و تهران از طریق گفتوگوهای مستمر به مزایای همزیستی پی ببرند. احتمال عادی شدن روابط ایران و آمریکا میتواند نقش ویژه اسرائیل بهعنوان شریک استراتژیک بیبدیل آمریکا در خاورمیانه را تضعیف کرده و روایت غالب «تنهایی اسرائیل در برابر ایران تهدیدآمیز» را به چالش بکشد. این روند میتواند در نهایت به بازگشت تدریجی ایران به بازارهای جهانی و عرصههای سیاسی بینالمللی منجر شود و فشارهای سیاسی بر ایران را کاهش دهد، که در نتیجه، اهرمهای فشار اسرائیل نیز کاهش خواهند یافت. جزئیات طرح خطرناک اسرائیل برای غزه به گفته مقامات اسرائیلی، دولت نتانیاهو بازه زمانی سفر هفته آینده دونالد ترامپ به خاورمیانه را به عنوان ضربالاجل نهایی برای دستیابی به توافق آتشبس در غزه و آزادی گروگانها تعیین کرده است. اگر تا آن زمان حماس کنار نیاید و توافق حاصل نشود، عملیات زمینی گسترده اسرائیل به این باریکه آغاز میشود. کابینه امنیتی اسرائیل بامداد دوشنبه ۵ مه طرحی را تصویب کرد که بر اساس آن اگر حماس و اسرائیل تا ۱۵ مه بر سر آتشبس در غزه و آزادی گروگانها به توافقی دست نیابند، ارتش اسرائیل عملیات خود برای اشغال کامل نوار غزه را آغاز میکند و این منطقه را تا زمان نامحدود تحت تسلط خود نگه میدارد. بنابر این گزارش، ارتش اسرائیل قرار است در این عملیات هر ساختمانی را که هنوز پابرجاست تخریب کند و همه تقریبا دو میلیون ساکن غزه را به منطقهای موسوم به «منطقه بشردوستانه» براند. به گزارش یورونیوز به نقل از آکسیوس؛ به گفته یک مقام اسرائیلی، تنها جایگزین ساکنان غزه برای رفتن به «منطقه بشردوستانه» ترک «داوطلبانه» نوار غزه و رفتن به کشوری دیگر است. چنین جایگزینی با طرح دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا برای نوار غزه که در جریان سفر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به آمریکا از آن رونمایی شد، کاملا همسو است. اما، چنین جابجایی و تصمیم به ترک را به سختی میتوان «داوطلبانه» در نظر گرفت. تاکنون هیچ کشوری با پذیرش آوارگان فلسطینی موافقت نکرده است و دیوان کیفری بینالمللی نیز بارها اعلام کرده که کوچ اجباری فلسطینیان مصداق «جنایت جنگی» است. با این حال اسرائیل مدعی شده که با چندین کشور در اینباره مذاکره کرده است. جزئیات طرح چیست؟ به گزارش اکسیوس، طرح تصویب شده اسرائیل به نام رمزی «ارابههای جدعون» با هدف «شکست کامل حماس» طراحی شده است. بنابر این طرح، ارتش اسرائیل با چهار یا پنج لشکر زرهی و پیاده ضمن حمله به غزه رفتهرفته مناطق این باریکه را اشغال خواهند کرد. بتزالل اسموتریچ، وزیر دارایی راستگرای افراطی اسرائیل روز دوشنبه اعلام کرد که اشغال غزه دائمی خواهد بود و حتی در صورت آزادی گروگانها، ارتش اسرائیل عقبنشینی نخواهد کرد. با این حال یک مقام اسرائیلی دیگر اشغال دائمی غزه را «آرزو» خواند. بر اساس این طرح، نیروهای اسرائیلی همزمان با پیشروی در مناطق مختلف غزه تمامی ساختمانها و تونلهای باقیمانده را تخریب خواهند کرد. به گزارش اکسیوس، در حال حاضر اردوگاههایی در رفح برای توزیع کمکها و اسکان فلسطینیان درحال ساخت است و بنابر طرح اسرائیل، قرار است همه دو میلیون نفر ساکنان غزه به این منطقه منتقل شوند. همچنین قرار است، تمامی فلسطینیهایی که به این «منطقه بشردوستانه» منتقل میشوند، غربال شوند تا اطمینان حاصل شود که مسلح یا عضو حماس نیستند. مدیریت این اردوگاهها قرار است برعهده یک بنیاد بینالمللی جدید و شرکتهای خصوصی آمریکایی باشد. با این حال با توجه به این که سازمان ملل و دیگر نهادهای امدادرسان اعلام کردهاند که در این طرح مشارکت نخواهند کرد، هنوز مشخص نیست طرح اسرائیل چگونه قرار است اجرا شود. ترامپ چه نقشی ایفا میکند؟ دونالد ترامپ قرار است از ۱۳ تا ۱۶ مه در چارچوب سفر رسمی به عربستان سعودی، قطر و امارات عربی متحده برود. یک مقام اسرائیلی گفت: «تدارکات عملیات، روزنه فرصت را تا پایان سفر دونالد ترامپ برای دستیابی به توافق ایجاد کرده است. اگر توافقی حاصل نشود، عملیات اجرا خواهد شد.» اگرچه آقای ترامپ و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه او به خاورمیانه پیش از آغاز ریاست جمهوری او نقشی فعال و موفق در حصول توافق آتشبس و آزادی گروگانها میان حماس و اسرائیل ایفا کردند، اما به گفته مقامات اسرائیلی، آقای ترامپ اکنون نقش فعالی در تلاشها برای حصول توافق ایفا نمیکند و عملا به بنیامین نتانیاهو چراغ سبز داده است تا هرطور میخواهد در مورد غزه عمل کند. به گفته این مقامات، دولت ترامپ در حال حاضر هیچ فشاری بر دولت اسرائیل وارد نمیکند و به میانجیگران قطری و مصری اعلام کرده که تنها گزینه موجود، همان توافق موقتی است که دو ماه پیش از سوی ویتکاف ارائه شد و حماس آن را رد کرد. به گفته مقامات آمریکایی و عرب که در تدارک سفر ترامپ مشارکت دارند، غزه اولویت اصلی او در این سفر نیست و تمرکز اصلی بر مسائل دوجانبه و سرمایهگذاری خواهد بود. یک مقام عرب گفت: «درمورد جنگ غزه، نظرات نسبت به سفر ترامپ به خاورمیانه بسیار منفی است. او پیش از مراسم تحلیف خود با سر و صدای زیادی برای آتشبس تلاش کرد و به نتیجه هم رسید، اما سه ماه بعد، وضعیت در غزه بدتر شده است.» دونالد ترامپ روز دوشنبه اعلام کرد که قصد دارد به رساندن غذا به مردم غزه کمک کند و گفت: «آنها گرسنگی میکشند. حماس باعث این وضعیت شده چون هر چه وارد میشود، خودش بر میدارد. ما به مردم غزه کمک خواهیم کرد چون حماس با آنها بسیار بد رفتار کرده است.» استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه شامگاه دوشنبه به باراک راوید، خبرنگار اکسیوس گفت که تقریبا هر روز با مقامات قطر، مصر و اسرائیل در تماس است و امیدوار است تا پیش از سفر رئیسجمهوری آمریکا به خاورمیانه، توافق حاصل شود. ویتکاف گفت: «امیدوارم پیشرفت کنیم. امیدوارم بتوانیم همه گروگانها را آزاد کنیم. من تقریبا هر روز با قطر، مصر و اسرائیل صحبت میکنم. دونالد ترامپ میخواهد گروگانها آزاد شوند. بنیامین نتانیاهو هم همین را میخواهد. ما بهصورت هماهنگ در حال تلاش هستیم.» نظر اسرائیلیها چیست؟ مقامهای اسرائیلی و آمریکایی اذعان دارند که مذاکرات برای دستیابی به توافق آتشبس و آزادی گروگانها به بنبست خورده است. اسرائیل خواستار توافقی جزئی است که در آن ۸ تا ۱۰ گروگان آزاد شده و در ازای آن آتشبسی ۴۵ تا ۶۰ روزه برقرار شود. در مقابل، حماس خواستار توافقی جامع برای پایان دادن به جنگ و آزادی تمامی ۵۹ گروگان باقیمانده است. تمامی تلاشها برای پر کردن این شکاف تاکنون شکست خوردهاند. تمرکز کاخ سفید اکنون معطوف به جنگ روسیه و اوکراین و مذاکرات هستهای با ایران شده و توجهی به بحران غزه ندارد. بسیاری از مقامهای اسرائیلی طرح این کشور برای اشغال غزه را گزینهای مشابه به «سلاح هستهای» میدانند و ترجیح میدهند طی دو هفته آینده توافقی حاصل شود. تصمیم کابینه اسرائیل در داخل این کشور بسیار بحثبرانگیز است، بهویژه که مستلزم فراخوانی ۷۰ هزار نیروی ذخیره است. بسیاری از این نیروهای ذخیره از زمان حملات هفتم اکتبر تاکنون بیش از ۳۰۰ روز خدمت کردهاند. مقامات اسرائیلی میگویند ارتش نگران است که ۳۰ تا ۵۰ درصد نیروهای ذخیره در فراخوان جدید شرکت نکنند. اکثریت خانوادههای گروگانهای اسرائیلی بهشدت با این عملیات مخالفت کردهاند و آن را تهدیدی برای جان عزیزان خود میدانند. نظرسنجیهای اخیر نشان داده که ۶۰ تا ۷۰ درصد اسرائیلیها با عملیات اشغال گسترده غزه مخالفاند و از توافقی برای پایان جنگ و آزادی گروگانها حمایت میکنند. اکثریت اسرائیلیها بر این باورند که نتانیاهو به دلایل سیاسی به ادامه جنگ اصرار دارد. منابع اسرائیلی: نتانیاهو از مواضع ترامپ در قبال ایران ناراضی است بهرغم حمایتهای گسترده آمریکا از اسرائیل، به نظر میرسد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل از برخی مواضع دونالد ترامپ ناراضی و نگران شده است. منابع اسرائیلی روز دوشنبه گزارش دادهاند که نتانیاهو در محافل خصوصی نارضایتی خود از سیاستهای ترامپ در خاورمیانه را با مشاوران خود در میان گذاشته است. به گزارش روزنامه «اسرائیل هیوم» این منابع گفتند که نتانیاهو به دستیارانش گفته است که ترامپ در دیدارهای دوجانبه در خصوص سوریه و ایران مواضع و سخنان درستی مطرح میکند، اما اقداماتش با این گفتهها همخوانی ندارد. همچنین گفته میشود که نتانیاهو از حمایت ترامپ از تلاشهای رجب طیب اردوغان رئیسجمهوری ترکیه برای تقویت نفوذش در سوریه نگران است، در حالیکه ترامپ به اسرائیل اجازه داده آزادانه در خاک سوریه دست به اقدام بزند. در دیداری که در 7 آوریل گذشته بهطور فوری در واشینگتن برگزار شد، ترامپ در حضور نتانیاهو در دفتر بیضی کاخ سفید از سیاست اردوغان تمجید کرد. نتانیاهو در همان جلسه نگرانی خود را درباره از سرگیری مذاکرات هستهای با ایران ابراز کرده است. اسرائیل بارها تأکید کرده که اجازه گسترش نفوذ آنکارا در سوریه یا ایجاد پایگاههای نظامی ترکیه در آن کشور را نخواهد داد. نخست وزیر اسرائیل همچنین بارها اعلام کرده که اجازه نخواهد داد ایران برنامه هستهای خود را گسترش دهد. منابع آمریکایی پیشتر فاش کردند که ترامپ مانع حملات اسرائیل به مواضع ایران شد و با آغاز مذاکرات میان آمریکا و ایران، نتانیاهو را غافلگیر کرده است.