صفحه اول
مجید ستاری- جامعه امروز جامعهای است که مرتب میخواهد از محیطش اطلاعات داشته باشد تا بتواند تصمیم بگیرد و در هر لحظه بسیار متحول، متلوم و رنگبهرنگ است. بنابراین، اطلاعدادن واقعیتهای پیرامونی به افراد برایشان امر مهمی است؛ چراکه واقعیت را درست روایتکردن کمک میکند تا بتوانند درست تصمیم بگیرند. یکی از مهمترین مسائل امروز عالم رسانه روایت و روایتگری است، آن هم بهخاطر جنگ روایتی است که در عالم وجود دارد. یک مؤسسه آمریکایی در اینباره میگوید ما در این قرن وارد جنگ روایت میشویم و هر کس بتواند روایت خودش را -به یک معنا گزارش خودش را- از پدیدهها در آن روز حاکم کند، آن روز حاکم است. برنده شدن بخاطر روایت غالب را پیروزی بدون جنگ تعبیر میکنند. جنگی که با قدرت تولید معنا و روایت و قدرت رسانه صورت میگیرد و طبیعی است که در عصر رسانه و اینترنت، روایت غالب تعیین میکند پیروز نهایی یک میدان نبرد کیست. در سند استراتژی پنتاگون که در سال ۲۰۱۲ نیز تنظیم شده، بهجنگ ایدهها و روایتها در عصر بینظمی حاصل از اینترنت، اشاره شده است. جریانی در عرصه فکری و ذهنی پیروز است که بتواند روایت بسازد ، کنترل روایت را بهدست بگیرد و روایت خود را تثبیت کند. کسی که روایت اول را ارائه میدهد و تثبیت میکند، چه از ایدئولوژی و چه از اتفاقات جاری، افکار را تصاحب میکند و میتواند سیاستهای خود را بر آنها تحمیل کند. در عصر حاضر، رسانه نقش برجستهای در گردش اطلاعات بین مردم پیدا کرده است به طوری که به دلیل کاهش ارتباطات فیزیکی و حضوری، مردم از طریق رسانهها و پیامرسانهای اجتماعی، اطلاعات و روایتها را دریافت میکنند؛ بنابراین رسانهها با مدیریت و تصویرسازی، روایت خود را روایت غالب نشان میدهند و در جهت تأثیرگذاری بر افکار عمومی عمل میکنند. لذا در حکمرانی جدید، اگر میخواهیم مردم همراه با روایت مطلوب باشند، باید نسبت به آن آگاه شوند و به جای حاکمیت انگارههای سنتی به رسانه، باید عملکرد فعال و با رویکرد آگاهسازی غلبه پیدا کند. قبل از گسترش رسانه و ابزارهای رسانهای و پیامرسانهای اجتماعی چون توئیتر و اینستاگرام و تلگرام و... در ایران، نوعی رویکرد متمرکز، یکجانبه و بالا به پایین در باب انتشار اطلاعات وجود داشت و مردم به روایتهای نهادهای اجرایی و رسانه حاکم در کشور یعنی صداوسیما کفایت میکردند و مخاطبان برای دانستن جزییات هر پدیده اجتماعی و سیاسی و... باید به انتظار رسانه ملی و گزارشهای تصویری تلویزیون میماندند؛ اما پس از گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در کشور، نوعی انفجار اطلاعاتی رخ داد. این سرعت بالا در اطلاعرسانی باعث شد تا فضای مجازی به رقیبی جدی برای رسانه ملی تبدیل شود. لذا رویه سابقِ حاکمیت متمرکز رسانهای به حاکمیت رسانههای مختلف در بستر اینترنت تبدیل شد. حضور رسانهها و به تبع آن کثرت روایتها، در همه حوزههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و...گسترش پیدا کرد و دیگر یک روایت نبود که مردم به آن کفایت کنند بلکه مردم با روایتهای گوناگون رو در رو بودند. در این میان، روایتها و اخبار ضد و نقیضی از موضوعات پخش میشد. یک سری از اخبار و روایتها، علیه سازمانها و نهادها و فعالیتهای آنها منتشر میشد و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میداد و پس از آن، مردم راجع به آن موضوعات، انتظار پاسخگویی و توضیح داشتند، لذا ضرورت وجود سخنگو و روابط عمومی در نهادها به وجود آمد تا با پاسخگویی و تبیین موضوعات و وقایع توسط آنها، فشار افکار عمومی بر سازمانها کاهش یابد و روایت صحیح به مردم برسد؛ بنابراین فلسفه وجودی بخش روابط عمومی یا سمت سخنگو در دستگاهها و نهادها، همین تبیینگری و توضیح و ارائه روایت صحیح از قضایا و وقایع مرتبط با آن سازمان یا نهاد است.