روزنامه کائنات
1

صفحه اول

1402 چهارشنبه 21 تير - شماره 4401

بشیر اسماعیلی در گفت و گو با کائنات مطرح کرد:

علت نارضایتی مردم از یک سیستم لیبرال دموکرات در کشوری مثل فرانسه چیست؟

  کارشناس و تحلیلگر سیاست خارجی گفت:خبر رسید در اوج اعتراضات مردمی در فرانسه، مکرون و همسرش در  حال رقص و پایکوبی در یک کنسرت موسیقی دیده شدند، اتفاقی که خود به طور نمادین، گویای بی‌تفاوتی دولت‌ها در غرب نسبت به رنج طبقات فرودست و اقلیت‌ها و مهاجرین است.
بشیر اسماعیلی کارشناس و تحلیلگر سیاست خارجی در گفت و گو با کائنات در خصوص حوادث و اعتراضات مردم فرانسه نسبت به  عملکرد پلیس و مسوولین این کشور گفت: در روزهای اخیر، شاهد آن هستیم که رفته رفته ناآرامی‌های فرانسه اوج گرفته می‌گیرد و به سمت بروز خشونت و بحران در شهر‌ها می‌رود. فرانسه یکی از پر تنش ترین کشور‌های اروپایی در زمینه جنبش‌های اعتراضی است،
از جنبش ‌های معروف دانشجویی در سالهای دور گرفته تا جنبش اخیر جلیقه زرد ها، فرانسوی ها مردمی معترض جلوه‌ کرده‌اند که هر دوره سلسله ‌اعتراضات را علیه پلیس و دولت، سازماندهی می‌کنند.
وی افزود: این در حالی است که فرانسه، خود را مبدع تاسیس جمهوری‌های لیبرال دموکرات در اروپا می‌داند که با بروز انقلاب کبیر در ۱۷۸۹، پایه‌گذار دموکراسی به شکل امروزی شد. حال سوال این جا است که اگر لیبرال دموکراسی، شیوه حکومت مردم بر مردم است و به زعم طرفداران رادیکال آن مثل فرانسیس فوکویاما، آخرین شیوه درست حکومت‌داری و پایان تاریخ محسوب می‌شود، علت این همه نارضایتی مردم از یک سیستم لیبرال دموکرات در کشوری مثل فرانسه چیست؟
بشیر اسماعیلی معتقد است: چالش فلسفی: نخست اینکه، برای بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان اروپایی، لیبرال دموکراسی نه تنها مورد تایید نیست که از نظر آنها نقد بسیار زیادی هم بر آن وارد است‌.مکتب آرنارشیسم، دولت را در هر حالتی مضر به حال جامعه و از بین برنده آزادی می‌داند. در عین حال نزدیک به صد سال پیش، کارل مارکس دولت در نظام لیبرالیسم را حامی طبقه فرادست قلمداد می‌کرد. دولت در این نظریه، نه حافظ خیر و منافع عمومی که در اصل حامی منافع سرمایه داری است.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خاطر نشان کرد: در فرانسه امروزی، مانند بسیاری از کشور‌های دیگر اروپا که شاهد امواج گسترده مهاجرت هستند، دولت علاوه بر اینکه حافظ منافع سرمایه داری در مقابل فقراست، حافظ منافع سفیدپوستان در برابر مهاجران هم هست. به همین دلیل آن دسته متفکران چپ‌گرا در کنار توده مردم در فرانسه، نسبت به دولت حاکم، نه تنها احساس همدلی و وابستگی ندارند که به باور آنها، دولت در شکل کنونی خود، هیاتی مافیایی و فاسد است که فقرا و مهاجرین را برای رفاه حال اغنیا و سفیدپوستان سرکوب می‌کند.
وی توضیح داد: از این دیدگاه، «حکومت مردم بر مردم» که در تعریف از دموکراسی گفته می‌شود، نه تنها محقق نشده که مثل داستان «قلعه حیوانات جورج اورول»، عده‌ای از حاکمان که بر دیگران مسلط شده‌اند در تدوین قوانین جامعه، خود را نسبت به بقیه برابر‌تر می‌دانند. لذا شورش علیه چنین دولتی، نه تنها ضدیت با جامعه محسوب نمی‌شود که یک فضیلت اجتماعی و نوعی پویایی گروهی برای بدنه مهاجر و فقیر فرانسه است که فلسفه سیاسی لیبرال دموکراسی برای آنها مشروعیت ندارد و امروزه بیش از هر زمانی، با اصول آنارشیسم و مارکسیسم ارتباط فکری برقرار کرده‌اند.
بشیر اسماعیلی درباره تصریح کرد: ترفند لیبرال دموکراسی: در تجربه اغلب انقلاب‌های دنیا، معمولا وقتی مردم به طور گسترده به انقلاب می‌پیوندند، یک حاکمیت یا همان نظام سیاسی حاکم فرو می‌پاشد و نظام سیاسی جدیدی به وجود می‌آید. در نظام لیبرال دموکراسی اما، هیچ حاکمیتی ثابتی برای سرنگون کردن وجود ندارد؛ دولت‌ها به ظاهر هر چند سال یکبار با انتخابات عوض می‌شوند، اما احزاب سیاسی حاکم که در پشت پرده ثابت هستند، هرگز در معرض سرنگونی قرار نمی‌گیرند.
وی تشریح نمود: در بریتانیا به طور مثال، یک نوع دیکتاتوری دو حزبی برقرار است که قدرت فقط بین دو حزب محافظه کار و کارگر دست به دست می‌شود. اگر مثلا کسی مثل «جرمی کوربین» (رهبر برکنار شده حزب کارگر بریتانیا) با گرایشات متفاوت با این دو حزب سرکار آید، بعد از مدتی از جریان حزبی پاکسازی یا به انزاو کشانده می‌شود، همانند آنچه در آمریکا برای «برنی سندرز» در حزب دموکرات با گرایشات سوسیالیتی رخ داد.
کارشناس و پژوهشگر مسائل بین الملل گفت: بدین منوال مردم فرانسه، ممکن است موجب تضعیف یا سقوط دولت امانوئل مکرون شوند، اما هیچگاه قادر نخواهند بود نظام سیاسی در فرانسه را تغییر دهند. چرا که اساسا لیبرال دموکراسی با اجرای  ترفند «دیکتاتوری نقاب‌دار» ، مانع از سقوط اصل نظام سرمایه داری به واسطه انقلاب مردمی می‌شود.
اسماعیلی یادآور شد: در این میان، آنچه «آزادی بیان» نامیده می‌شود، به عنوان سوپاپ اطمینان نظام سیاسی به توده‌ها اجازه می‌دهد( تقریبا) هر چه خواستند بگویند و بنویسند تا خالی شوند، اما در عمل همه چیز سر جای خودش باقی می‌ماند. وقتی کارد به حدی به استخوان رسید که آزادی بیان هم مرهم زخم نباشد، طبقات فرودست طغیان می‌کنند و جنبش‌های اجتماعی همراه با خشونت، مانند آنچه در این ایام در فرانسه شاهد هستیم رخ می‌دهد.
تحلیلگر سیاست خارجی معتقد است: اما چنین تحرکاتی هم طبعا قادر به ریشه کن کردن نظام سرمایه‌داری در غرب نیست؛ خبر رسید در اوج اعتراضات مردمی در فرانسه، مکرون و همسرش در  حال رقص و پایکوبی در یک کنسرت موسیقی دیده شدند، اتفاقی که خود به طور نمادین، گویای بی‌تفاوتی دولت‌ها در غرب نسبت به رنج طبقات فرودست و اقلیت‌ها و مهاجرین است. دولت در نظام لیبرال دموکراسی که بقای خود را در گرو حمایت صاحبان سرمایه می‌بیند، طبعا اعتراضات مردمی را فقط از دریچه اختلال در نظم و امنیت عمومی نگاه می‌ کند و ریشه های اقتصادی و جامعه شناسی این اعتراضات، کمترین اهمیتی برای آن نخواهد داشت.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه