روزنامه کائنات
1

صفحه اول

1402 يکشنبه 4 تير - شماره 4387

مزد فرهنگسازی

 عمید راهرو- فرهنگ، امری مثبت و سازنده و هدف والایی است که دارای ویژگی هایی باشد که از مهم ترین آن ها، بستر مناسب بودن برای تعالی و تکامل بشری است. براین اساس، می توان از فرهنگ مثبت و منفی یاد کرد و این گونه نیست که هر فرهنگی، ارزشی و مطلوب باشد. همین تفاوت های میان فرهنگ هاست که مسئله مهم فرهنگ سازی مثبت و ارزشی را در برابر فرهنگ های منفی و یا فرهنگ سازی های منفی و غیرمفید پدید آورد. براین اساس، هرگاه در این نوشتار از فرهنگ و فرهنگ سازی سخن به میان می آید مراد از آن فرهنگ ارزشی و مثبت است.
هنگامی که از فرهنگ سازی سخن به میان می آید، چنین برمی آید که فقدان این مسئله می تواند در جامعه آثار سویی به جا گذارد که نیازی به عنوان فرهنگ سازی خود را به عنوان دغدغه بر جامعه و اولیا و مسئولان آن تحمیل کرده است. چنان که از همین اصطلاح می توان دغدغه دیگری را نیز شناسایی و ردگیری کرد. به این معنا که یکی از مسایل و مشکلات هر جامعه وجود فرهنگ های غلط و نادرست در کنار بی فرهنگی گروهی دیگر است.
بنابراین مسئله فرهنگ سازی از دو جهت خود را بر جامعه و مسئولان آن تحمیل می کند و به عنوان یک مسئولیت و وظیفه مهم در حوزه جامعه پذیری خود را نشان می دهد. از جهتی فقدان فرهنگ استفاده از چیزی نیاز به فرهنگ سازی را توجیه می کند و از سوی دیگر وجود فرهنگی نامناسب، فرهنگ سازی مناسب را می طلبد.
فرهنگ سازی فرایندی است که در آن افراد پویایی فرهنگ پیرامون خود را فرا می گیرند و ارزشها و هنجارهای مناسب یا لازم با آن فرهنگ و جهان بینی آن را به دست می آورند. به عنوان بخشی از این فرایند، تأثیراتی که فرد را محدود می کند، هدایت می کند و یا فرد را شکل می دهد (خواه عمداً یا نه)؛ شامل والدین، سایر بزرگسالان و همسالان می شود. در صورت موفقیت، فرهنگ سازی منجر به شایستگی در زبان، ارزش ها و آیین های فرهنگ می شود. همچنین فرهنگ با جامعه پذیری همراه است.
می دانیم که نیروی محرک انسان برای تلاش، «انگیزه» و «اراده» است. هر چه انگیزه قوی تر و اراده استوارتر باشد، حجم کار و دقت عمل و استمرار در فعالیت نیز بیشتر و خستگی و یأس، کمتر خواهد بود.
از این قاعده، یک «برنامه» پدید می آید و آن اینکه برای تقویت انگیزه ها و نیز تکیه بر انگیزه های قوی تر باید تلاش کرد، تا شاهد تلاش بیشتر و خستگی ناپذیرتری بود. عشق و ایمان، به عنوان دو عامل مهم انگیزه آفرین و انگیزه پرور، می تواند مورد توجه قرار گیرد. شور و عشق، آدمی را پرتوان و سرشار از نیرو و انگیزه می کند و «عاشق، ز رنج، گریه و زاری نمی کند ...».
ایمان به یک مبدأ بالاتر و خدای دانا که حساب و کتاب و پاداش و عقاب در دست اوست، نیز تلاش خالصانه و بی ادعا و بدون چشمداشت حتی تشویق از سوی مردم را در پی دارد. آن که خدا را همیشه حاضر و ناظر می بیند، چه کارگر روزمزد باشد، چه کارمند استخدامی، چه شاغل آزاد، جدی تر و درست تر کار می کند؛ اما فاقد این گونه انگیزه برتر، یا از کار خسته می شود، یا از کار می دزدد، یا کارش را ریایی انجام می دهد.
چرا پیامبران الهی، آن همه نستوهی و جدیت و تلاش خستگی ناپذیر از خود نشان می دادند؟ چون هم «عشق» به کار خویش داشتند، که هدایت و سعادت مردم بود، هم «ایمان» به خداوند داشتند، که تقویت کننده انگیزه عمل است، هم چشمداشت آنان به خدا و اجر الهی و ثواب اخروی و رضای حق بود، نه پسند مردم یا «احسنت» و «بارک الله» این وآن.
در قرآن کریم، بارها از پیامبران الهی، با این ویژگی که «از مردم اجر و مزدی نمی خواستند» یاد شده است. کسی هم که بنا را بگذارد بر انجام دادن «کارهای پیامبرانه»، یا «شیوه های پیامبرانه در کارها»، از همین پشتوانه پایان ناپذیر برخوردار خواهد بود. سوختن برای روشنگری دیگران، بیرون از دایره حسابگریهای مادی و مردمی است و کار عاشقانه، انگیزه ای قوی تر از مادیات و مزایا و حقوق می طلبد.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه