صفحه آخر
مرتضی آذربیگی- ششمین مجموعه شعر فرزین پارسیکیا با عنوان «فرزینبند» فروردینماه امسال منتشر شد که شامل ۴۸ شعر سپید است. فرزین پارسیکیا، شاعر، نویسنده و ترانهسرای معاصر ایرانی، با زبانی نوآورانه و نگاهی چندلایه به تجربههای انسانی، جایگاهی منحصربهفرد در شعر معاصر فارسی یافته است. آثار او، از جمله مجموعههای «جراحت کلمه»، «به تیک ثانیه معتادم»، «انقراض راوی» و «فرزینبند»، بازتابی از تلاشی است برای بازتعریف مرزهای زبان، فرم، و معنا در قالب شعر. این مقاله به بررسی وجوه زبانی، تصویری، موسیقایی و مفهومی شعر پارسیکیا میپردازد. برهمزدن نحو آشنا یکی از شاخصههای برجسته در شعر پارسیکیا، نحوه برخورد او با ساختار زبان است. او اغلب قواعد نحو متعارف را میشکند تا فضایی نامعمول و پرسشبرانگیز بسازد. بهعنوان نمونه، در شعری میخوانیم: «نارنج دارد از شاخه / آب دارد از حوض / هی دارد از دارد سر میرود، میافتد» در این سطرها، واژهٔ «دارد» با نقشها و بارهای معنایی متغیر تکرار میشود، تا جایی که معنا از مرز قطعیت عبور کرده و وارد حوزهٔ تعلیق و کثرت میشود. این تکنیک، یادآور شعر پستمدرن است که در آن زبان نه فقط ابزار بیان، بلکه خود موضوع تفکر میشود. از واقعیت به فراواقعیت پارسیکیا از اشیاء روزمره برای خلق تصاویری استعاری بهره میبرد که خواننده را به جهانهای چندلایه پرتاب میکنند. در شعری چون «GPS یا این چراغ برای که میسوزد»، حضور عناصری چون فانوس، بطری، و استکان، فضایی نیمهسوررئال ایجاد میکند که با لحنی فلسفی و لحظاتی کاملاً شخصی درهم میآمیزد. او با تکیه بر «جزئیات آشنا» به بیان «احوال ناآشنا» میرسد. ریتم پنهان در آشوب واژگان اگرچه پارسیکیا به قالبهای کلاسیک پایبند نیست، اما در اشعارش موسیقی واژگان، واجآرایی، تکرار و وقفه نقش بسزایی دارد. در شعر «چیزی برای گفتنت هست؟»، تکرار پرسش و ایهامهای صوتی، ضرباهنگی از تعلیق و انتظار پدید میآورد که ساختار شعر را تقویت میکند. شعر او بهنوعی گوشنواز است، اما نه از طریق وزن عروضی، بلکه از راه معماری صوتی زبان. هستی، زبان، و غیاب مضامین اصلی شعر پارسیکیا حول مفاهیمی چون زمان، غیاب، فروپاشی معنا و بحران ارتباط میچرخند. او نهتنها از منظر انسانی، بلکه از زاویهای متافیزیکی به زبان و هستی نگاه میکند. در بسیاری از شعرها، راوی در مواجهه با سکوت، فراموشی یا بیپاسخی قرار دارد. این نگاه، شعر او را از سطح احساسات سادهگرا فراتر برده و به حوزهٔ اندیشهورزی میکشاند. و در پایان باید گفت، شعر فرزین پارسیکیا، آمیزهای است از جسارت زبانی، تصویرهای چندمعنایی، موسیقی پنهان، و تاملات هستیشناسانه. او مرز میان فرم و محتوا، واژه و معنا، صدا و سکوت را به چالش میکشد. آثارش نهتنها در بستر شعر معاصر فارسی، که در چشمانداز نقد ادبی و تحلیلهای زبانمحور، موضوعی شایسته برای واکاوی و تفسیر است.