صفحه اول
کلیم حمیدیان- هر واحد سیاسی، برای حفظ حیات خود نیازمند وجود همگرایی منطقی بین مؤلّفه های تشکیل دهنده اش است. منطقه راهبردی خاورمیانه نیز از این قاعده مستثنی نیست. جمهوری اسلامی ایران، باتوجه به موقعیت خاص و اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی اش در جهان و منطقه و جایگاه برجسته جغرافیایی و فرهنگی اش در خاورمیانه، یکی از هدف های مهم سیاست خارجی خود را بسترسازی برای همگرایی کشورهای منطقه دانسته و برای دستیابی به این هدف، راهبردهایی به کار گرفته است. اما روند رویدادها به گونه ای پیش رفته که منجر به چالش های متعددی شده است و در نتیجه، این راهبردها امکان همگرایی چندانی فراهم نکرده است. ایران به عنوان یکی از مهمترین بازیگران منطقه آسیای جنوب غربی برای دستیابی به چشمانداز ترسیمشده میبایست نسبت به تدوین و اجرای راهبردهای مناسب و اثربخش در سیاست خارجی اقدام نماید. با طرح سوالاتی نظیر اینكه آیا تنهایی استراتژیك، سرنوشت محتوم ایران است یا میتوان با بازنگری در بنیانهای سیاست خارجی، بخشی از این انزوا را شكست؟ آیا ایران میتواند بدون عدول از اصول و استقلال خود، همزمان دست به بازتعریف هوشمندانه روابط با قدرتهای جهانی بزند و از حاشیه به متن دیپلماسی منطقهای و بینالمللی بازگردد؟ پاسخ به این سوالات، آسان نیست، چراكه بخشی از این تنهایی، برخاسته از تصمیمات داخلی و برداشتهایی است كه استقلال را مترادف با گسست كامل از نظام بینالملل دانستهاند. اما آنچه روشن است، ادامه این مسیر بدون بازبینی راهبردی، ممكن است هزینههایی فزاینده و جبرانناپذیری برای كشور به همراه داشته باشد. روابط بین الملل سریعا در تغییر است. مناسبت حاکم بر عصر پایان جنگ سرد به انتهای خود رسیده و این با تهاجم همه جانبه روسیه به اوکراین، مهر قطعی خورده است. هژمونی تمام عیار دنیای غرب و ایالات متحده دیگر بر دنیا حکمفرما نیست، مناسبات میان تجارت، اطلاعات، تکنولوژی، پول، مالیه و انرژی دگرگون شده و نهادهای جهانی وابسته به این عناصر، کارکرد کلاسیک خود را از دست داده است. آزادی، حقوق اساسی و دموکراسی تا حد زیادی تحت تاثیر این دگرگونی ها قرار گرفته و این مناسبات قدرت است که سیطره و حکومت قانون را در عرصه های ملی و فراملی تحت تاثیر قرار داده و آن را تا حدودی کنار زده است. غرب که برنده جنگ سرد بود، خود بیش از همه از دائره چنین اصولی تخطی کرده و نتوانسته بقیه جهان را به سوی مبانی جهانشمول ادعایی خود جلب نماید و اینهمه، به واگرایی ها و تقویت نیروهای گریز از مرکز و افراطی گری دامن زده است. تعادل قوای بین الملل در حال حاضر بر سه ستون اصلی قدرت استوار است: نخست جهان غرب، بعدی جهان شرق و دیگری جنوب جهانی. جهان غرب گرچه هنوز از قدرت برتر جهانی برخوردار است، اما بیهوده میکوشد مناسبات مستقر و قدیمی در نظامات جهانی را حفظ و برقرار نگه دارد. مؤلفه های قدرت غرب دیگر پاسخگوی اقتضائات ژئوپولیتیکی امروز دنیا نیست. نااطمینانی و شکنندگی در انتخابات ایالات متحده، جنگ روسیه در اوکراین، برآمدن جریان راست افراطی در اروپا و تشدید کم سابقه تهدیدات امنیتی در حوزه هندو- پاسیفیک، دغدغه های مضاعفی را برای افکار سیاسی جهانی امروز به وجود آورده است. راهبرد عدم تعهد به عنوان جهتگیری اصلی سیاست خارجی ایران پذیرفته شده است و این درحالی است که عملکرد سیاست خارجی ایران لزوماً منطبق با راهبرد عدم تعهد نیست. راهبرد ایران در سیاست خارجی را میتوان مقاومت فعال نامید. مقاومت فعال، خوانش جدیدی از جهتگیری عدم تعهد است که بر مبنای نفی سلطهگری و سلطهپذیری است.