روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۳۹۹ دوشنبه ۳ آذر - شماره 3788

خشونت کور

 شهلا انتظامی - روانشناس- خشونت خانگی به معنی رفتار خشونت‌آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. بر اساس مطالعات جامعه‌شناسی، هدف اصلی خشونت خانگی کودکان خردسال هستند. دومین نوع خشونت معمول در خانواده، خشونت علیه زنان است. خشونت درون خانواده بازتاب الگوهای کلی‌تر رفتار خشن است. بسیاری از مردانی که زنان و کودکانشان را از نظر فیزیکی مورد تعرض قرار می‌دهند، سابقه خشونت در زمینه‌های دیگر را نیز دارند. پذیرش فرهنگی شکل‌هایی از خشونت خانگی مانند تنبیه بدنی از عواملی است که میزان خشونت خانگی را افزایش می‌دهد. در سطح جهانی ، یک زن از هر سه زن در سرتاسر جهان خشونت جسمی یا جنسی را از طریق شریک زندگی یا خشونت جنسی توسط متجاوز را در طول زندگی خود تجربه می‌کند که بیشتر آن، خشونت شریک زندگی او است.
مردان نیز قربانی خشونت خانگی از سوی همسران خود می‌شوند. بر اساس آماری که در بریتانیا ارائه شده، از هر سه قربانی خشونت خانگی، دو نفر زن و یک نفر مرد هستند. بر این اساس، برخی فعالان معتقدند برای مقابله مؤثرتر با معضل خشونت خانگی و جنسی باید از آن جنسیت‌زدایی کرد.
خشونت خانگی ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد، اما معمولا این مشکل نایده گرفته می‌شود یا حتی افراد آن را انکار می‌کنند. این سوءاستفاده محدود به قشر خاصی هم نمی‌شود؛ و قربانی‌های آن ممکن است در هر سن‌وسال، با هر جنسیت و در وضعیت‌های اقتصادی مختلفی باشند. اولین قدم برای پایان دادن به خشونت خانگی این است که به وجود نشانه‌های آن اذعان کنیم.
در كنار خشونت‌های رفتاری و گفتاری كه هر كدام از ما ممكن است در سطح شهر با آنها مواجه شویم، عده‌ای هستند كه حتی در محیط خانه هم از این پرخاشگری‌ها در امان نیستند و در اصطلاح دچار «خشونت خانگی» محسوب می‌شوند. اگرچه بخش زیادی از این خشونت‌های خانگی پنهان می‌مانند، اما ممكن است تنش‌های روحی، كبودی‌ها و زخم‌ها بالاخره پرده از این اتفاق بردارند.
در چنین شرایطی، اگر یكی از اطرافیانمان دچار خشونت خانگی بود، باید چه كار كنیم؟ برای كاهش و مقابله با همسرآزاری و خشونت خانگی، كه اغلب زنان را شامل می‌شود، می‌توان كاری كرد؟ تا رسیدن به مراحل قانونی و حقوقی، چطور باید با قربانیان همسرآزاری مواجه شویم و به آنها كمك كنیم؟
کودکان اصلی‌ترین قربانیان خشونت خانگی هستند. کودکان بیش‌تر مورد خشونت کلامی یا جسمانی قرار می‌گیرند. تنبیه‌های بدنی سخت جسم و جان این کودکان را تهدید می‌کند. اما آمارهای آزار جنسی کودکان نیز در این مورد کم نیست. این کودکان به دلیل ناآگاهی نمی‌توانند از حقوقشان دفاع کنند. در نتیجه جوامع گوناگون به فکر افزایش آگاهی کودکان در مدارس و رسانه‌ها می‌پردازند تا بتوانند از خشونت خانگی علیه کودکان پیشگیری کنند. کودکانی که قربانی خشونت خانگی می‌شوند بیش از دیگران در خطر بروز اختلالات روانی گوناگون مانند افسردگی، اضطراب، پنیک اتک و استرس پس از سانحه هستند. این کودکان ممکن است که تبدیل به یک آزارگر شوند. رفتارهای پرخاشگرانه در محیط مدرسه و نسبت به همسالان نخستین نوع خشونتی است که احتمال دارد از یک کودک قربانی خشونت خانگی سر بزند. هم‌چنین این افراد ممکن است پس از بزرگسالی و ازدواج نسبت به همسر و فرزندانشان رفتارهای خشونت‌آمیز داشته باشند.
زنان دومین گروه آسیب‌پذیری هستند که قربانی خشونت خانگی می‌شوند. آزار جسمی و جنسی، تحقیر، مصادره مالی و قطع عضو بیش‌ترین آمار خشونت علیه زنان را به خود اختصاص می‌دهد. متأسفانه این اتفاقات زمانی دردناک‌تر می‌شود که زنان باردار باشند. در این حالت آن‌ها ناچارند هر روز خشونت را تحمل کنند و دچار اختلالات روان‌شناختی گوناگون می‌شوند. آمار خودکشی زنان ناشی از خشونت خانگی بسیار بالاست.
این یك مساله فرهنگی است. متاسفانه حتی در باور بعضی از زن‌ها اینطور نقش بسته كه مردانگی مترادف است با خشم و اعمال قدرت، این الگوها همان الگوهای خشونت است. اینكه در خانواده اجازه داده شود فرزند پسر نسبت به خواهر بزرگتر یا كوچكترش اعمال نفوذ داشته باشد و آنها را تحت كنترل بگیرد، این كه به دخترانمان بگوییم هرچه شوهرت گفت تو نباید چیزی بگویی و باید بسوزی و بسازی، این كه آموزش‌های لازم در زمینه‌های گوناگون فقط شامل پسرهای خانواده شود و دختران ناتوان و بی‌سواد و ناآگاه رشد كنند یا حتی این كه با حمایت‌های بیش از اندازه بخواهیم دختران را از قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری بازداریم، همه اینها می‌تواند در آینده به یك خانواده متشنج و سرشار از آسیب منجر شود. بهتر است كاهش خشونت را در تربیت فرزندانمان شروع كنیم و به این منظور لازم است باورهای غلطی كه در بزرگسالان درباره خشونت خانگی وجود دارد از بین برود.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه