جامعه
صادق سازآبادی- وقتی طبقه محروم افزایش پیدا کند، میزان تقاضا در جامعه کاهش پیدا میکند؛ چرا که طبقه محروم نمیتواند خرید کند و تقاضاها محدود به نیازهای اساسی میشود. این نیازهای اساسی معمولا تعداد کمی از کالاها را شامل میشود؛ بنابراین تقاضا کاهش پیدا میکند و همین موضوع هم زمینه ساز رشد رکود در کشور میشود. شکاف اجتماعی، گسست و انشعاب بین افراد، نهادها و گروههای اجتماعی است که در منافع، ارزشها و موقعیت آنها ریشه دارد. این گسست ممکن است سبب شکلگیری گروهها و نیروهای اجتماعی متعارضی شود که برای اعضای خود هویت جمعی قائلاند. برخی شواهد بیانکنندۀ فراهمشدن زمینۀ بروز شکافهای اجتماعی مختلف در جامعۀ ما هستند. شکاف طبقاتی قبل از هر چیز بیان طبقاتی بودن جامعه است، اصولاً ویژگی هر نظام اجتماعی این است که لایه بندی دارد و اگر بخواهیم بار عاطفی شکاف طبقاتی را کم کنیم معمولاً میگوئیم جامعه قشربندی دارد یا به تعبیری دارای لایهها و طبقات است. اینکه می گویم به تعبیری چون در مفهوم طبقه بندی و لایه بندی کمی اختلاف نظر است، وقتی صحبت از طبقه میشود ذهنها به سراغ گروه بندیهای اجتماعی بر اساس تفاوتهای اقتصادی میرود ولی واقعیت این است که تفاوتها در ابعاد دیگر هم هست (ویژگیهای اجتماعی افراد، نسبتی که یک فرد یا گروه با کل جامعه دارد، ویژگیهای مشترکی که گروههای اجتماعی را از هم جدا میکند و …) که این موارد در هر جامعه است. شکاف طبقاتی به معنای شکاف درآمدی را داریم و همواره و همیشه هم داشتهایم و مربوط به بعد از انقلاب نمیشود یعنی قبل از انقلاب هم چنین بوده است. آمیزش ثروت و قدرت و عدم شکلگیری عدالت و الگوی عادلانه در توزیع ثروت و قدرت، منجر به شکاف طبقاتی شد. مساله اختلاف و شکاف طبقاتی در بیشتر جوامع با میزان و اندازهای متفاوت وجود دارد؛ کشور ما نیز از این قاعده مستثنا نیست. شکاف طبقاتی در حالی بهدلیل سیاستهای غلط دولت به بالاترین نرخ اخیر رسیده. شکاف طبقاتی در طول دولت یازدهم و دوازدهم در حالی تشدید شده که ردپای سیاستهای غلط و انفعال وزارت امور اقتصادی و دارایی بهعنوان سکاندار اقتصادی دولت در آن بسیار چشمگیر است. اما سوال اینجاست که چه عواملی باعث ایجاد افزایش شکاف طبقاتی در جامعه خواهد شد؟ برای چه یک دولت تشکیل میشود؟ به چه دلیل یک جامعه شکل میگیرد یا اصلاً ما برای چه کلونی درست میکنیم. پاسخ همه یک چیز است برای اینکه ما از هم حمایت اجتماعی کنیم. البته به واسطه قانونمندیهای مشترک، قوانینی که عام پسند میشوند و دیگر موارد. در قوانین ما باید به مواردی پاسخ داده شود مواردی از جمله اینکه من به عنوان یک شهروند تا کجا حق دخالت در جامعه را دارم یا اینکه من به عنوان یک شهروند تا چه زمانی میتوانم حمایتهای اجتماعی را بگیرم یا دادن تسهیلات بانکی با شرایط آسان آیا برای همه افراد جامعه یکی است؟ چراکه هنگامی که یک شهروند شرایط دریافت تسهیلات مالی را داشته باشد میتواند یک زندگی خوب برای خود ایجاد کند و این موضوع شکاف مالی را کم میکند. البته این موضوع (تسهیلات مالی) یکی از عوامل کاهش فاصله طبقاتی است. برای کنترل این شکاف باید چند اقدام انجام شود. اقدام اول، مهار تورم است. اما مهار تورم بدون کنترل شوکهای بزرگ ارزی که به اقتصاد کشور وارد میشود، امکان پذیر نیست و اتفاقاتی که در اقتصاد کشور میبینیم، به شکلی ناگزیر رخ میدهند. بنابراین اقدام نخست باید این باشد که دولت به جای این که کسری بودجه خود را از طریق افزایش نرخ ارز تأمین کند، باید از طریق مالیات ستانی، این اقدام را انجام دهد و مادامی که این اتفاق رُخ ندهد، هزینهها را مردم پرداخت میکنند. مسئله روشن است، اما عزم جدی برای مواجهه با این مشکل وجود ندارد و دولتها همواره سادهترین مسیر را برای تأمین کسری بودجه خود انتخاب کردهاند که شامل افزایش قیمت ارز و حاملهای انرژی بوده است.