کائنات گمانه زنی های جدید در مورد مذاکره ایران و امریکا را بررسی می کند
ارتباط فرانسوی
مسعود عالی زاده- اسماعیل بقائی در گفتگو با خبرنگاران ضمن اعلام این خبر گفت: وزیر امور خارجه بعد از شرکت در اجلاس سالانه سازمان منع سلاحهای شیمیایی در هلند، بنا به دعوت همتای فرانسوی عازم پاریس خواهد شد.
به گفته بقائی، در این سفر موضوعات دوجانبه از جمله وضعیت تبعه ایرانی خانم مهدیه اسفندیاری و نیز تحولات منطقهای و بینالمللی مطرح و بحث خواهد شد.
سخنگوی وزارت امور خارجه با اشاره به رویکرد اصولی جمهوری اسلامی ایران در تعامل با سایر کشورها بر مبنای احترام متقابل و استفاده از هر فرصتی برای بیان صریح مواضع و مطالبات کشورمان از جمله در خصوص جنایات مستمر رژیم صهیونیستی در فلسطین و لبنان، موضوع هستهای و سایر موضوعات مهم بینالمللی، تصریح کرد که در خلال این سفر و در گفتگو با طرف فرانسوی، برای تبیین مواضع جمهوری اسلامی و طرح مطالبات مشروع ملت ایران استفاده خواهد شد.
دیدار «در سطح عالی» در پاریس میان مسئولان سعودی و ایرانی
یک منبع غربی به «الاخبار» اطلاع داد که ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان، از رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، اختیار مدیریت گفتوگو برای میانجیگری میان ایران و ایالات متحده را دریافت کرده است؛ گفتوگویی که هدف آن دستیابی به توافقی میان دو طرف دربرگیرندهٔ حل نقاط اختلاف مربوط به برنامه هستهای ایران و مسئلهٔ تحریمها علیه تهران است.
روزنامه الاخبار لبنان نوشت: منابع گفتند ابن سلمان برای رئیسجمهور آمریکا توضیح داده است که چنین توافقی برای تضمین ثبات در سراسر خاورمیانه ضروری است. او همچنین نگرانی خود را ابراز کرده که ممکن است دولت بنیامین نتانیاهو تلاش کند این تلاش را مختل کند و دست به تشدید نظامی جدید علیه ایران بزند.
بر اساس اطلاعات موجود، طرف سعودی پس از پایان سفر بن سلمان به کاخ سفید با رهبری ایران تماس گرفته و با آن به توافق رسیده است که ظرف ۲۴ ساعت آینده، دیداری «در سطح عالی» در پاریس میان مسئولان سعودی و ایرانی برگزار شود. قرار است پس از آن، تماسهای رفتوبرگشتی به میانجیگری سعودی میان آمریکاییها و ایرانیها انجام گیرد.
منابع افزودند ابن سلمان در آخرین دیدار خود با علی لاریجانی، رئیس شورای امنیت ملی ایران، در ریاض، دربارهٔ موضع تهران نسبت به ابتکار سعودی درخصوص آمریکاییها و توافق با ایران پرسوجو کرده بود. لاریجانی در پاسخ، پیامی مثبت ارسال کرده اما تأکید کرده بود که تهران در صدد ارائهٔ هیچگونه امتیاز نیست، بهویژه پس از جنگ اسرائیلی–آمریکایی علیه ایران در ژوئن گذشته.
به گفته همین منابع، طرف سعودی همچنین با آمریکاییها دربارهٔ اهمیت تفاهم با ایران برای کمک به دستیابی به آشتی در یمن گفتوگو کرده است؛ موضوعی که ظاهراً مورد اعتراض تیم آمریکایی حامی اسرائیل است. منابع تأکید کردند که این نخستین بار است که سعودی در مقابل آمریکاییها نگرانی خود را از «ماجراجویی جدید اسرائیل که هدف آن نابودی هر فرصت صلح در منطقه است» ابراز میکند. آنها افزودند ابن سلمان و ترامپ بر این موضوع توافق داشتند که ثبات در خاورمیانه بدون تفاهم با ایران امکانپذیر نیست و ترامپ نیز با این ایده مخالفتی نشان نداده است.
در تهران، خبرنگار «الأخبار» محمد خواجوئی گزارش داد که پس از تصمیم ایران برای توقف اجرای توافق با «آژانس بینالمللی انرژی اتمی»، بحث دربارهٔ آینده پرونده هستهای ایران و احتمال انتقال آن توسط کشورهای غربی به شورای امنیت دوباره بالا گرفته است.
کوروش احمدی، دیپلمات پیشین و کارشناس سیاست خارجی، معتقد است که تصمیم آژانس برای پذیرش قطعنامهٔ غربی هیچ سازوکار اجرایی مستقیمی ندارد و از این رو، اقدام ایران «اقدامی متناسب» محسوب میشود. او به روزنامه دولتی «ایران» گفت که «عدم ارجاع پرونده به شورای امنیت ممکن است پیام غرب برای گشودن پنجرهای از فرصت باشد.»
تداوم کشمکش میان تهران و آژانس دربارهٔ تحریمها و محدودیتها
روزنامهٔ اصولگرای «فرهیختگان» در تحلیلی دربارهٔ تصمیم شورای حکام علیه ایران نوشت: «گرچه این تصمیم شامل ارجاع دوباره پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نمیشود، اما نشان میدهد که طرف غربی تلاش دارد جنگ ۱۲ روزه را نادیده بگیرد و این واقعیت را فراموش کند که وضعیت کنونی حاصل کشته شدن بیش از هزار ایرانی و هدف قرار گرفتن تأسیسات هستهای مشروعی است که تحت نظارت آژانس قرار داشتند. در این گزارش، مدیرکل آژانس حتی کمترین اشارهای به هدف قرار گرفتن این مراکز نکرده است.»
این روزنامه ادامه داد: «مطالبات غرب دربارهٔ بازرسی از تأسیسات هستهای ایران که بمباران شدند و نیز دربارهٔ ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا نشان میدهد که سیاست ابهام هستهای ایران تاکنون مؤثر بوده است. این سیاست باید ادامه یابد تا طرف غربی ناچار شود رسماً به تغییر رویکرد خود نسبت به پرونده هستهای ایران پس از جنگ اخیر اذعان کند و پای میز مذاکره دربارهٔ چگونگی پرداخت بهای اشتباهات خود بنشیند.»
روزنامه «جام جم» وابسته به «سازمان صدا و سیما» نیز اشاره کرد که «با اعلام رسمی پایان اعتبار توافق قاهره، همکاری میان تهران و آژانس به پایینترین سطح خود از زمان خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ بازمیگردد. این بدان معناست که دسترسی بازرسان آژانس به تأسیسات هستهای ایران به حداقل قانونی (صرفاً بر اساس توافقهای پادمانی) محدود خواهد شد؛ برخی اقدامات نظارتی که پس از جنگ مقرر شده بود نیز عملاً از میان رفته است. همچنین ارائهٔ گزارشهای ایران دربارهٔ تولید و ذخایر مواد هستهای به حداقل ممکن کاهش خواهد یافت.»
این روزنامه افزود: «پذیرش این تصمیم تمام دستاوردهای دیپلماتیکی را که در پنج ماه گذشته به دست آمده بود از بین برد و بر تردیدها دربارهٔ اعتبار آژانس بهعنوان نهادی فنی و بیطرف افزود.» در همین زمینه، ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، تصمیم شورای حکام را نشانهای دیگر از قرار گرفتن «دیپلماسی اجبار» علیه ایران در دستور کار دانست. او در مقالهای در روزنامه «اعتماد» نوشت: «میتوان تصمیم شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را بهمنزلهٔ مانیفست تهدید علیه ضرورتهای امنیتی و استراتژیک جمهوری اسلامی تلقی کرد.»
وی افزود: «مسیرهایی که به ایران تحمیل میشود نشان میدهد نهادهای مسلط در نظام جهانی در پی قرار دادن تهران در برابر محدودیتهای ساختاری و استراتژیک هستند. سازمانهای بینالمللی، بهعنوان ابزارهایی در دست ارکان نظام جهانی، در تلاشاند اراده، اهداف و شیوههای خود را بر ایران تحمیل کنند؛ امری که با توافقنامههای بینالمللی امضا شده با تهران مغایرت دارد. این تصمیمها هرچند فاقد مشروعیت حقوقیاند، اما بر ایران تأثیر منفی خواهند گذاشت.»آ
یا مسئله امروز ایران و آمریکا میانجی است؟
ایران و آمریکا برای آغاز مذاکرات نیازمند میانجی هستند یا نیازمند درکی مشترک از این فرایند؟ پذیرش هریک از این صورتبندیها، تحلیلگران سیاسی و رسانهای را به مسیر متفاوت برای آگاهی از چالش موجود و راههای عبور از آن هدایت خواهد کرد.
همزمانی ارسال نامهای از سوی ایران به ولیعهد سعودی و سفر «محمدبن سلمان» به آمریکا کافی بود تا دور تازهای از گمانهزنیها درباره میانجی تازه روابط تهران و واشنگتن معرفی و درباره ظرفیت میانجیگری آن، گفتوگو و تحلیل شود. سفر ولیعهد سعودی به آمریکا، گرچه عرف معمول روابط دوجانبه ریاض و واشنگتن است اما همزمانی این سفر و نامه «مسعود پزشکیان» رئیسجمهور ایران به بنسلمان، سبب شد که نام عربستان بار دیگر به عنوان میانجی جدید روند دیپلماتیک در رسانهها برجسته و مورد تحلیل قرار گیرد. خبرسازی و گمانهزنی رسانه ای که تاکنون بارها از سوی سفیر جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی و سخنگوی وزارت خارجه تکذیب شده است.
این سفر اما تنها مبنع تولید گمانه در هفتههای اخیر نبود؛ تماسهای تلفنی میان وزیر امور خارجه ایران و مصر و نیز وزیر خارجه مصر و مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم پرسشهایی را درباره نقش قاهره در میانجیگری میان ایران و این نهاد بینالمللی ایجاد کرد، سفر معاونان وزیر امور خارجه به کشورهای منطقه که همواره گمانهزنیهایی را سبب میشد و در هفته گذشته این گمانهها پیرامون سفر «سید عباس عراقچی» وزیر امور خارجه به عمان و هلند منتشر شد. واقعیت آن است که در فضای ایستای اینروزها، هر نامه، پیام، سفر و حتی گفتوگوی تلفنی نه به عنوان، اقدامات معمول و مرسوم و به اصطلاح روتین دیپلماتیک میان کشورها، که اقدامی برای آغاز مذاکرات میان ایران و غرب تفسیر و تحلیل میشود.
در میانه این تحلیلها اما آنچه مهم به نظر میرسد این است که در حال حاضر مرکز و کانون مشکل به صورت دقیق چیست و کجاست؟ به دیگر سخن، صورتبندی مسئله میان ایران و آمریکا باید چگونه باشد تا نزدیکترین فاصله از واقعیات میدانی لحاظ شود؟ کدام یک از دو گزاره زیر صورتبندی دقیقی از مسئله ارائه میکند؟ «ایران و آمریکا برای آغاز مذاکرات نیازمند میانجی هستند» یا ایران و آمریکا برای آغاز مذاکرات نیازمند درکی مشترک از این فرایند هستند»، پذیرش هریک از این صورتبندیها، تحلیلگران سیاسی و رسانهای را به مسیر متفاوت برای حل چالش و مسئله هدایت خواهد کرد.
آنچه اما از اظهارات و موضعگیریهای مقامات ایرانی میتوان دریافت این است که گزاره یا صورتبندی دوم در حال حاضر برای تصمیمگیران در تهران، صورت مسئله اصلی است و آغاز هر روند دیپلماتیکی منوط و مشروط به آن خواهد بود. به این معنا که مجموع واکنشهای وزارت امور خارجه به این تحلیلها نشان میدهد که این موارد اشاره شده حداقل تا دوره زمانی مشخص فقط گمانهزنیهای رسانهای باقی خواهد ماند.
پیوند نامه رئیسجمهور ایران به حضور ولیعهد سعودی در آمریکا، از همان ابتدا با واکنش وزارت امور خارجه مواجه شد. «رضا عنایتی» سفیر ایران در عربستان راجع به محتوای پیام رئیسجمهور کشورمان به ولیعهد عربستان گفت: رئیسجمهور پیامی را در قدردانی از تسهیلات ارایه شده به زائران حج سال جاری به ویژه بهخاطر مساعدت عربستان در انتقال حجاج ایرانی در شرایط خاص ناشی از تجاوز رژیم صهیونیستی، برای ولیعهد عربستان ارسال نمودند. این پیام از سوی آقای رشیدیان رییس جدید سازمان حج و زیارت با حضور اینجانب تسلیم امیر عبدالعزیز بن سعود وزیر کشور و رییس شورای عالی حح عربستان گردید. به گفته عنایتی، در این پیام بر گسترش روابط فیمابین ایران-عربستان تاکید شده و از خدماترسانی عربستان و ارائه تسهیلات به حجاج ایرانی تقدیر شده است.
تماسهای میان مصر و ایران هم به عنوان پرسش به نشست خبری سخنگوی وزارت امور خارجه راه یافت. «اسماعیل بقائی» درباره تلاش مصر برای میانجیگری میان ایران و آژانس گفت: درباره آژانس ما نیازی به میانجیگری نداریم. جمهوری اسلامی ایران با آژانس و همچنین از طریق نمایندگی دائم خود در وین در تعامل است. ما عضو آژانس هستیم و مواضع خود را هم به صورت علنی و هم در گفتوگو با مقامهای ذیربط آژانس مطرح میکنیم. مادامی که عضو معاهده انپیتی هستیم، خود را متعهد میدانیم.
صراحت و شفافیت دستگاه دیپلماسی ایران درباره ابهامات میانجیگران و امکان هرگونه دیدار و گفتوگویی رویهای است که برای درک بهتر دلایل آن شاید نیاز باشد به این بخش از اشارات بقائی در نشست خبری توجه کنیم: «اصلا مساله، مساله میانجیگری و واسطهگری نیست؛ مسئله به رویکرد و سیاست آمریکا بازمیگردد. آمریکا در موضوع مذاکره جدیت لازم را ندارد و نگاه آن به مذاکره، به جای تکیه بر یک امر متعارف دیپلماتیک مبتنی بر داد و ستد، بر پایه دیکتهکردن است. مادامی که آمریکا بر این رویکرد اصرار بورزد، مذاکرهای معنادار شکل نخواهد گرفت. بنابراین موضوع میانجی، یک بحث ثانویه است. ما با عربستان رابطه بسیار خوبی داریم و برای این رابطه ارزش قائل هستیم. از عربستان و سایر کشورهایی که با دغدغهمندی نسبت به صلح و ثبات منطقه تلاش میکنند ظرفیتهای خود را برای کاهش تنشها به کار بگیرند، قدردانی میکنیم».
ثانویه بودن موضوع میانجیگری درحالی از سوی سخنگوی دستگاه دیپلماسی بیان میشود که در روزهای اخیر تکجملاتِ اغلب نامفهوم «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، سرتیتر برخی رسانههای داخلی و خارجی است؛ جملاتی با این مضمون که «ایران توافق میخواهد، در حال گفتوگو با ایران هستیم، مذاکراتی با ایران داریم» و غیره. جملاتی از این دست گرچه به عنوان بخشهایی از پازل مذاکراتی که سفر بنسلمان هم بخش دیگر آن است، کنار هم قرار گرفته و به تصویری از آغاز یا حتی در جریان بودن روندی دیپلماتیک ختم میشود اما واقعیت در میدان متفاوتتر از این تصویر است.
نگاه صرفا ابزاری به موضوع گفتوگو به عنوان پروسهای برای حداکثرسازی منافع خود، همان روندی است که تهران آن را دیکته کردن خواستهها توصیف میکند، روندی که نه تنها در سیاست خارجی بلکه در تمام نظم و نظام، جامعه و فرهنگ ایرانیان پدیدهای مذموم و مکروه شمرده میشود.ترامپ در تداوم سیاست صلح از طریق قدرت خود، درپی دستیابی به حداکثری از خواستههایی است که در برهههای مختلف نتوانست آنها را به دست آورد. به نظر میرسد بُرد موشکی ایران، مدیریت حضور منطقهای و غنیسازی صفر سرتیتر این خواستههای حداکثری است و مذاکرات مورد نظر رئیسجمهور آمریکا، نه درباره حقوق و منافع دو طرف و نه حتی درباره این خواستههای حداکثری که بیشتر درباره نحوه انجام و تحقق این خواستههای دیکته شده از سوی ایران است.
این همان رویکرد مورد اشاره دستگاه دیپلماسی است که عراقچی هم در گفتوگو با اکونومیست به آن اشاره کرده و در پاسخ به این پرسش خبرنگار که «دونالد ترامپ شخصاً پا پیش گذاشته است. او گفته که میخواهد همان رئیسجمهوری باشد که توافق با ایران را انجام میدهد. چرا اکنون، پس از حمله اخیر، حرف او را جدی نمیگیرید و نمیگویید «به تهران بیا، بیایید توافق کنیم؟» تصریح کرده است: اول از همه، من میگویم که هیچ تجربه خوبی از گفتوگو با دولت او نداریم. ثانیاً، بله، ما موافق یک توافق هستیم، اما یک توافق منصفانه و متوازن. مشکل این است که وقتی آمریکاییها از یک توافق صحبت میکنند، در واقع میخواهند خواستههای خود را دیکته کنند و این همان چیزی است که همین دو ماه پیش در نیویورک تجربه کردیم. ما آماده مذاکره هستیم، اما نه برای دیکته شدن. ما آماده توافق هستیم، اما برای توافقی منصفانه و متوازن، نه یک توافق یکطرفه. مشکل همین است. در لحظهای که به این نتیجه برسیم که آمریکا رویکرد خود را تغییر داده و بهجای دیکته کردن، آماده یک مذاکره واقعی و یک توافق منصفانه و متوازن است، ما هم آماده خواهیم بود. آنگاه میتوانیم آن را بررسی کنیم.
طرح خواستههای حداکثری و عبور پلکانی از آنها در طول جلسات چانهزنی، شگرد قدیمی اما کاربردی تاجران در جهان است، شیوهای که رئیسجمهور آمریکا هم به سبب سالها تجارت به خوبی به آن آشناست اما آیا این شیوه برای معامله با مفهوم خاصی چون ایران، کارساز خواهد بود؟ سکون کنونی در روندهای دیپلماتیک حکایت از آن دارد که این راه دستکم درباره ایران به مقصد نخواهد رسید. ناممکنی تحقق این خواستهها را میتوان از دو نگاه روانی و امنیتی مورد بررسی قرار داد.
نگاه صرفا ابزاری به موضوع گفتوگو به عنوان پروسهای برای حداکثرسازی منافع خود، همان روندی است که تهران آن را دیکته کردن خواستهها توصیف میکند، روندی که نه تنها در سیاست خارجی بلکه در تمام نظم و نظام، جامعه و فرهنگ ایرانیان پدیدهای مذموم و مکروه شمرده میشود. بخشی از هویت سیاسی تصمیمگیران در ایران، دستکم در ۴۰ سال گذشته بر مبنای ایستادن در برابر هرگونه دیکته و زوری از سوی بیگانه تعریف و تثبیت شده و عبور و عدول از آن و پذیرش این دیکته، به نوعی استحاله هویتی خواهد بود. هر دولت، سرزمین و نیروی «دیگری» درصدد این استحاله از هر طریقی برآید، راه به جایی جز تنش و تخاصم نخواهد برد.
تعریف میانجی برای مذاکره، دیدارهای حضوری و گفتوگوهای تلفنی شاید حاشیههای جذاب رسانهای باشند اما اصل روند دیپلماتیک با یک پذیرش آغاز میشود: گفتوگو برای منافع و از موضع عقلانی و برابر.دریافت و درک این انگاره روانی در سیاست ایران، میتواند راهگشای بنبست موجود باشد اما اگر ترامپ و دولتش نه در سخن که در عمل، پیگیر و خواستار توافقی برای صلح باشند. واقعیت آن است که نشانهای روشن از این پیگیری حداقل تا لحظه نگارش این گزارش از کاخ سفید دیده نمیشود و تهران را بیش از گذشته بر این باور خود نزدیکتر میکند که هدف اعلامی با اقدام اعمالی فاصلهها دارد و این فاصله باید با هوشیاری بیش از همیشه مورد رصد باشد.
فقدان منطق در خواستههای حداکثری آمریکا، آنهم پیش از ورود به هر نوع مذاکرهای، از آن رو دیپلماسی را به بنبست میکشاند که بدانیم واشنگتن درحالی جسته و گریخته بر محدودسازی برد و توان موشکی تهران اصرار دارد که سرزمین ایران در دسترس موشکهای رژیمی است که اولا دشمن شماره یک خود را ایران تعریف کرده و دوما در نوع دشمنی و جنگ با دشمنان خود به هیچ آداب و اصول، قانون و منطقی پایبند نیست. دشمنی که موضوع غنیسازی صلحآمیز ایران را در حالی بهانه حمله نظامی کرد که خود بزرگترین زرادخانه تسلیحات اتمی را در منطقه داراست. هیچ منطق عقلانی، بیدفاع شدن دربرابر این رژیم را مجوز نمیدهد و از این رو نه خواستههای حداکثری که هرگونه اقدامی هم نمیتواند تهران را برای همیشه در این شرایط خلع سلاح کند.
در نهایت تعریف میانجی برای مذاکره، دیدارهای حضوری و گفتوگوهای تلفنی شاید حاشیههای جذاب رسانهای باشند اما اصل روند دیپلماتیک با یک پذیرش آغاز میشود: گفتوگو برای منافع و از موضع عقلانی و برابر.
چگونه تهران آماده دور تازه درگیری احتمالی میشود؟
اکوایران: برخی نگران آغاز دور جدیدی از درگیری هستند و تصور میکنند باید برای حمله دیگری از سوی آمریکا قبل از ترک کاخ سفید توسط ترامپ، آماده باشند.
به گزارش اکوایران، علیرغم برخی واکنشهای در ظاهر سرسختانه، به نظر میرسد تهران در حال بررسی یک رویکرد دیپلماتیک نرمتر است.
به نوشته پاتریک وینتور، تحلیلگر ارشد گاردین، در پی حملات ماه ژوئن آمریکا و اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران در حال برداشتن اولین گامهای محتاطانه برای تقویت تواناییهای آسیبدیده خود است و به دنبال حمله اسرائیل به مذاکرهکنندگان حماس در قطر که کشورهای خلیج فارس را آشفته کرد، روزنه باریکی برای بهبود روابط منطقهای میبیند. در طول جنگ ۱۲ روزه مقامات ایرانی تجربیات جدیدی به دست آوردند و ممکن است درسهای آموخته شده را در دور دیگری از درگیری به کار گیرند.
این بازآرایی اولیه سیاست خارجی تا حدی ناشی از ضرورت است: بخش قابل توجهی از شبکه منطقهای ایران در سالهای اخیر متحمل آسیب شده است. اما در تهران این احساس نیز وجود دارد که زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی توسط ترامپ، فرصتی برای ایجاد همگراییهای غیرحساسیتبرانگیر با همسایگان عرب فراهم میکند.
در اواسط نوامبر، یک اندیشکده ایرانی مرتبط با وزارت امور خارجه، نشستی را در تهران با عنوان «حقوق بینالملل تحت تهاجم» برگزار کرد و شرکتکنندگان در مورد اینکه چگونه ایالات متحده - نه ایران - دولت سرکشی است که نظم مبتنی بر قانون را نابود میکند، بحث کردند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، هم در جلسهای اخیر در پایتخت گفت: «مبانی محکم حقوق بینالملل مورد حملات بیسابقهای از سوی قدرتهایی قرار گرفته که انتظار میرفت مدافعان و متولیان دائمی آن باشند».
تغییر بزرگ در نگاه خلیج فارس
عدم محکومیت حملات به ایران در ماه ژوئن از سوی اروپا، هنوز هم مایه شگفتی مقامات ایرانی است. اعتراف اخیر ترامپ به اینکه کاملاً در برنامهریزی این عملیات نقش داشته -آن هم در شرایطی که وانمود میکرد در حال مذاکره با ایران است- این خشم را تشدید کرده است. دیپلماتهای ایرانی به یاد میآورند در حالی که برای ششمین دور مذاکرات آماده میشدند، ساعت ۳ بامداد با خبر بمباران بیامان از خواب بیدار شدند - و ساعاتی بعد، استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ، منکر این شد که از حملات اطلاعی داشته است. ایران اکنون نه تنها این تجربیات را در پیش روی خود دارد، بلکه تلاش میکند از آن برای تغییر موقعیت خود در منطقه استفاده کرده و دست دوستی به سوی کشورهایی مانند عربستان سعودی، مصر و قطر دراز کند. عراقچی گفته: «ایران امنیت کشورهای منطقه را امنیت خود میداند و میخواهد «اعتماد پایدار» اساس و محور فضای جدید در این منطقه باشد». تریتا پارسی، معاون اجرایی موسسه کوئینسی برلی حکمرانی مسئولانه، معتقدست که ایران میتواند گوش شنوایی را پیدا کند. به گفته پارسی: «پس از حمله اسرائیل به قطر در ماه سپتامبر، تغییر بزرگی در نگاه شورای همکاری خلیج فارس به طور کلی ایجاد شده است. برای سالها آنها ایران را تهدید اصلی میدانستند. سرمایهگذاری آنها در تسلیحات و امثالهم تماماً معطوف به محافظت در برابر ایران بود. اکنون از نگاه آنها ایران آسیب دیده به دنبال خصومتورزی با آنها نیست، و در مقابل، اسرائیل کاملاً جسور و بیمهار شده است».
دشمن اصلی
اکنون، برخی از مقامات ایرانی با افتخار به سخنرانی اخیر بدر بن حمد البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان، در یک مجمع سیاست خارجی اخیر در بحرین اشاره میکنند که صریحاً گفت: «اسرائیل، نه ایران، منبع اصلی ناامنی در منطقه است».
محمد مرندی، چهره اصولگرایی که بارها با اظهاراتش جنجال آفریده، در سخنرانی خود در نشست مذکور در تهران با اشاره به اینکه نظم جهانی در حال تغییر اساسی است، گفته در نتیجه رکود اقتصادی ایالات متحده، «استثناگرایی آمریکایی دیگر آن نفوذی را که در افکار عمومی ایالات متحده داشت، ندارد». به باور او، به طور همزمان، تصاویر غزه در حال تغییر دیدگاه آمریکاییها و اروپاییها نسبت به اسرائیل بوده و ایران باید از این لحظه برای ایجاد اتحاد استفاده کند.او گفت: «در زمانی که فضای جهانی به طور قابل توجهی در حال تغییر است، واضح است که فرصتهایی برای بهبود روابط بین کشورهای منطقه وجود دارد. البته، به دلیل تاریخ و ماهیت برخی از کشورهای منطقه، این تبادلات هنوز دشوار خواهد بود، اما این بهترین فرصت در حال حاضر است».
آمادگی برای دور دیگری از درگیری؛ کار تمام نشده!
با وجود تمام گمانهها پیرامون آغاز یک دوره جدید در روابط ایران و منطقه، هیچ نشانهای در این زمینه وجود ندارد که ایران از قدرت سخت یا غنیسازی اورانیوم دست بکشد.
برخی مقامات به طور خصوصی میگویند که نگران آغاز دور جدیدی از درگیری باشند و باید برای حمله دیگری از سوی آمریکا قبل از ترک کاخ سفید توسط ترامپ، آماده باشند. این به معنای تجهیز مجدد پدافند هوایی، تلاش برای خرید جنگندههای سوخوی روسی، توسعه زرادخانه موشکهای بالستیک دوربردتر و فعلاً دور نگه داشتن تأسیسات هستهای ویرانشده خود از بازرسان هستهای سازمان ملل است.
عراقچی گفت که روزانه با سوالاتی از سوی مردم در مورد لغو فتوای داشتن بمب هستهای روبرو است. به گفته فواد ایزدی، یک چهره محافظهکار جنجالی دیگر: «فشار زیادی از سوی اصلاحطلبان بر دولت فعلی برای مذاکره بیشتر وجود دارد، اما از سوی دیگر اصولگرایان اصرار دارند که ایران نباید دوباره غافلگیر شود.بنابراین وزیر امور خارجه در این میان گرفتار شده است. او باید محتاط باشد زیرا حملات ژوئن در زمان او رخ داد و مردم میپرسند "چرا او متوجه نشد که این یک عملیات فریب بوده است؟" او از این بابت تحت فشار است». ایزدی باور دارد که ایالات متحده، تحت فشار اسرائیل، دوباره به میدان نبرد باز خواهد گشت. به گفته او: «فکر نمیکنم کار آنها تمام شده باشد. آنها تصور میکنند ایران ضعیف است و هیچ محذوریت اخلاقی هم ندارند... هدف اسرائیل تبدیل ایران به سوریه یا لیبی دیگری است».
مذاکره مسلحانه؛ یک تله دیگر؟
به گفته سعید خطیبزاده، معاون وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی: «اگر مذاکرهای صورت گیرد، مطمئناً یک مذاکره مسلحانه خواهد بود». او دوره فعلی را «نبردی برای ترمیم و بهبودی که آینده را تعیین میکند» توصیف کرد. مانند بسیاری، او نگران است که مذاکره با ایالات متحده میتواند یک تله دیگر باشد.
نقش چین در ارتباط آمریکا وعربستان سعودی
عربستان سعودی به روشنی اعلام کرده است که اگر میخواهد از روابط امنیتی نزدیکتر با چین چشمپوشی کند، به همکاری امنیتی بیشتر و اطمینان خاطر از سوی واشنگتن از جمله با فروش جنگنده اف-35 ، نیاز دارد."
ایالات متحده آماده است تا پیشرفتهترین جتهای جنگنده رادارگریز اف-35 خود را به عربستان سعودی عرضه کند، اقدامی که تحلیلگران میگویند نشان دهنده دوره جدیدی از سیاست خاورمیانه است که در آن مقابله با نفوذ چین به سرعت به اندازه حفظ برتری نظامی اسرائیل برای واشنگتن اهمیت پیدا میکند.
وبگاه چینی" سوث چاینا مورنینگ پست"، با اشاره به این مقدمه نوشت:این امر عربستان سعودی را پس از اسرائیل، دومین کشور در منطقه میکند که از این جت نسل پنجم استفاده میکند.
دونالد ترامپ این تصمیم را پس از دیدار با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی که هفته گذشته به واشنگتن سفر کرده بود، اعلام کرد. با این حال، اسرائیل تاکنون پیامدهای این موضوع را کماهمیت جلوه داده است، حتی پس از تایید ترامپ مبنی بر اینکه ریاض همان نوع پیشرفته اف-35 را که در حال حاضر در اختیار نیروی هوایی اسرائیل است، دریافت خواهد کرد.
ترامپ خطاب به بن سلمان گفت: "عربستان سعودی یک متحد بزرگ است و اسرائیل هم یک متحد بزرگ است و من میدانم که آنها [اسرائیل] دوست دارند شما هواپیماهای با فناوری پایینتری دریافت کنید. فکر نمیکنم این شما را خیلی خوشحال کند."
وی افزود:" ما دقیقا همین الان در حال بررسی این موضوع هستیم، اما تا جایی که به من مربوط میشود، فکر میکنم هر دو باید به بالاترین سطح برسند."
به نظر میرسد اظهارات ترامپ در تضاد با قانون "انتقال کشتیهای نیروی دریایی" سال 2008 است که واشنگتن را موظف میکند اطمینان حاصل کند که هرگونه فروش اسلحه در خاورمیانه، برتری نظامی اسرائیل نسبت به همسایگانش را از بین نمیبرد.
پس از تماس با "مارکو روبیو"، وزیر امور خارجه ایالات متحده، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، گفت که تضمینهای صریحی دریافت کرده است مبنی بر اینکه واشنگتن "به حفظ برتری کیفی نظامی اسرائیل در هر چیزی که مربوط به تامین سلاح و سیستمهای نظامی برای کشورهای خاورمیانه است، ادامه خواهد داد."
عامل چین
"حسین ایبیش"، پژوهشگر ارشد موسسه کشورهای عربی خلیج فارس، یک اندیشکده مستقر در واشنگتن، گفت که چین "قطعا یکی از عوامل" در تصمیم کاخ سفید برای پذیرش درخواست دیرینه ریاض برای خرید جنگندههای اف-35 بود.
او گفت: "عربستان سعودی به روشنی اعلام کرده است که اگر میخواهد از روابط امنیتی نزدیکتر با چین چشمپوشی کند، به همکاری امنیتی بیشتر و اطمینان خاطر از سوی واشنگتن نیاز دارد."
به گفته ایبیش، در حالی که ریاض تعامل اقتصادی و دیپلماتیک خود را با پکن گسترش داده است، "بسیار مراقب بوده است که از خط قرمز ایالات متحده در اعطای جایگاه استراتژیک جدید به چین" در خاورمیانه عبور نکند.
وی گفت که موفقیت آشکار سفر ولیعهد عربستان سعودی به واشنگتن در هفته گذشته "به ادامه این خویشتنداری کمک خواهد کرد."
به گفته "آندریاس کریگ"، دانشیار مطالعات دفاعی در کالج کینگ لندن، شبح همکاری دفاعی بیشتر عربستان و چین به واشنگتن انگیزهای قوی میدهد تا "ریاض را در اکوسیستم امنیتی تحت رهبری ایالات متحده تثبیت کند."
با این حال، او گفت هرگونه قرارداد اف-35 با ریاض با "حفاظتهای سختگیرانه در مورد چین" همراه خواهد بود تا دسترسی به شبکههای حساس، پایگاهها و زنجیرههای تامین را محدود کند.
کریگ گفت: "ردپای پکن شرایط و مدیریت ریسک را شکل میدهد، حتی اگر در تصمیم اصلی آمریکا تعیین کننده نبوده باشد." او افزود که ترامپ بیش از حد در مورد برابری بین هواپیماهای جنگی عربستان و اسرائیل اغراق میکند.
در حالی که ممکن است نسخه اف-35 ای به عربستان سعودی تحویل داده شود، اما اسرائیل هم اکنون نسخه "اف-35 آی ادیر" سفارشی خود را که یک اکوسیستم منحصر به فرد با قابلیتهای سفارشی - دادههای ماموریت، نرمافزار، سیستمهای جنگ الکترونیک و ادغام سلاحها – را در اختیار دارد که ایالات متحده تنها برای اسرائیل توسعه داده و در اختیار آن قرار داده است.
اساسا، برتری نظامی اسرائیل به همان اندازه که به سختافزار مربوط میشود، به تجربه عملیاتی و دکترین نیز مربوط میشود. کریگ گفت، زمانی که ریاض سال ها بعد این جنگنده (اف-35) را تحویل بگیرد، نیروی هوایی اسرائیل "ارتقاءهای بیشتری را انجام داده است، بنابراین شکاف نسبی همچنان پابرجاست."
عناصر خاکی کمیاب و تراشهها
تصمیم ترامپ برای فروش 48 فروند اف-35 به ریاض در کنار یک معامله استراتژیک قرار گرفت که به ایالات متحده دسترسی ترجیحی به ذخایر بزرگ مواد معدنی کمیاب سنگین عربستان سعودی، منبعی ضروری برای ساخت اف-35 و سایر سیستمهای دفاعی پیشرفته، میدهد.
چین در حال حاضر بر عرضه و پالایش جهانی عناصر خاکی کمیاب تسلط دارد و از آن در مذاکرات اقتصادی و تجاری گستردهتر با ایالات متحده بهره برده است.
در یک برگه اطلاعاتی کاخ سفید که روز سهشنبه هفته گذشته منتشر شد، آمده است که چارچوب جدید مواد معدنی حیاتی با عربستان سعودی "همکاری را تعمیق میبخشد و استراتژیهای ملی ما را برای تنوع بخشیدن به زنجیرههای تامین مواد معدنی حیاتی همسو میکند."
طبق این قرارداد، غول معدنی دولتی Maaden عربستان با وزارت دفاع ایالات متحده و شرکت آمریکایی MP Materials برای ساخت یک پالایشگاه عناصر خاکی کمیاب در عربستان سعودی همکاری خواهد کرد.
در همان روز، دولت ترامپ همچنین محدودیتهای صادرات سختافزارهای هوش مصنوعی پیشرفته آمریکایی را کاهش داد و اجازه فروش 35 هزار سرور هوش مصنوعی Nvidia GB300 مورد تقاضا به عربستان سعودی و تعدادی مشابه به امارات متحده عربی را داد - اقدامی که به طور گسترده به عنوان تلاشی برای مقابله با نفوذ رو به افزایش چین در بخش فناوری خلیج فارس تلقی میشود.
به موازات آن، شرکتهای آمریکایی به عنوان شرکای ترجیحی برای ساخت نیروگاههای هستهای عربستان سعودی معرفی شدند، اگرچه واشنگتن همچنان با تلاش ریاض برای غنیسازی اورانیوم داخلی که میتواند راه را برای دستیابی به توانایی سلاحهای هستهای هموار کند، مخالف است.
"لسلی وینجاموری"، استاد روابط بینالملل در دانشگاه SOAS لندن، گفت: ترامپ "از دستورالعملهای مرسوم ایالات متحده در رتبهبندی متحدان ایالات متحده، حتی در مورد اسرائیل، پیروی نمیکند."
او گفت: " ترامپ به وضوح علاقه شدید خود را به فروش محصولات آمریکایی نشان داده است. و همچنین علاقه شدید خود را به عربستان سعودی نشان داده است." با این حال، مقاومت سیاسی اسرائیل و متحدانش در کنگره ایالات متحده هنوز میتواند این توافق را به تاخیر بیندازد یا تغییر شکل دهد. وینجاموری گفت: "ترامپ ممکن است از این به عنوان یک ابزار چانهزنی استفاده کند."
ایبیش گفت که تعهد واشنگتن به برتری نظامی اسرائیل اکنون در برابر اتحادی "بالغتر و عادلانهتر" با عربستان سعودی "یعنی عملا امنیت برای امنیت، نه نفت برای امنیت" متعادل میشود.
وی گفت: "افزودن این سامانه قدرتمند و بسیار گرانقیمت، عربستان سعودی را در جایگاه برابری نظامی با اسرائیل قرار نمیدهد – حتی سعودی ها را به چیزی چیزی نزدیک به آن هم تبدیل نمی کند."
با این وجود، کریگ گفت که قرارداد اف-35 "نشانه تمایل واشنگتن برای جدا کردن دستاوردهای عربستان از دیپلماسی اسرائیل است."
وی گفت، کاخ سفید به جای مشروط کردن فروش به عادیسازی روابط با اسرائیل، "به نظر میرسد که مسیر عربستان را بر اساس شایستگیهای خود تعیین میکند."
این نشان دهنده یک روند گستردهتر است که در آن ایالات متحده قصد داشته است ردپای نظامی دائمی خود را در منطقه کاهش دهد و در عین حال قابلیتهای شرکا را با تمرکز بر معماری دفاع هوایی و موشکی منطقهای به رهبری شرکا افزایش دهد.
کریگ گفت که انتقال تسلیحات پیشرفته، ابتکارات قابلیت همکاری، اشتراکگذاری دادهها و سلاحهای "فرا-افق" همگی ابزارهای این موضع در حال تحول بودهاند. او افزود: "نکته جدید در اینجا آمادگی برای اقدام علیرغم حساسیتهای اسرائیل است، مشروط بر اینکه برتری اسرائیل به طور معتبری تایید و حفظ شود."